از یجایی به بعد دیگه نه کسی اونقدر مهمه که از دستش ناراحت بشی، و نه مهمه کسی ازدست تو ناراحت بشه؛ نه دیگه حوصله ات میکشه انتظار بکشی برگرده، نه انتظار میکشی کسی حوصله کنه که برگردی، یجواریی خودتو تو آینه از خودت دور میبینی وحتی نمیدونی داری به...
او مرا مجنون چشمانش کرد اما نگاهش رو به فرهاد بود
جهان اعتبارش را به چشمهایش فروخت که دنیا بی نگاهش مفت نمی ارزد.