پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
برایش مثل آهنگى ام به زبانى بیگانه دیوانه وار دوستم دارد و .. درکم نمى کند .. !...
میدونی من بهشونمیگم "آدمهای مرجوعی"همون هایی که ترکت میکنندو بعد از مدتهای طولانی برمیگردندهیچ وقت نباید بهشونفرصت برگشتن دادچون هیچ کس "دوبار" عاشق یه آدم نمیشههرچی هستتو همون "بار اول" خلاصه میشهآدم میتونه توزندگیش "بارها عاشق شه"اما هیچ وقت نمیتونه "دوباره" عاشق همون آدمی شه کهیه بار عشق رو باش تجربه کرده"عشق رو فقط باید ادامه داد"وقتی ترکش کنی و برگردی دیگ...
چهره ی زن ها آینهٔ تمام قدِ مَردِ زندگی ِشان استیک زن هر دوستت دارمی را که نمی شنودیک خطِ کوچک می شود زیر چشمانش و هر قدر معشوقه اش دل آزرده ترش می کندپرنده های آسمانِ پیشانی اشبیشتر و بیشتر می شودزن هایی که در اوج میانسالیهنوز هم زیبایندزاده ی دستِ مردانِ ماهرِ صورتگری اندکه بهترین اثرِ هنریِ عمرشان رابا "عشق" آفریده اندو بالعکسزن هایی که زیبایی اشاندر اوجِ جوانی یکباره ناپدید می شود یک اثرِ هنریِ ناکام؛ زاده ...
من چه چیزی را بهانه کنم؟که به تو برگردمکه به تو پیامی بفرستماز بخت بد نه کتابی پیش تو جا گذاشته امنه عطری؛ نه شالگردنیبرای یک تبریک ساده هم هیچ مناسبتی با تو همخوانی نداردنه پزشک شده ای؛ نه مهندس و نه...!از تولدت هم که ماه ها گذشته استمن چه چیزی را بهانه کنم که سر صحبت را با تو باز کنم؟چرا به فکرم نرسیده بودآن روز که همه ی بهانه ها را یکجا به دستت دادم تا برای همیشه برویلااقل یکی از آن بهانه ها را ...
بلاتکلیفتر از اسفند دیدهای؟معشوقه زمستان استاما عطر بهار را به پیراهنش میزند...