سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
نه فقط از تو اگر دل بکنم می میرمسایه ات نیز بیفتد به تنم می میرمبین جان من و پیراهن من فرقی نیستهر یکی را که برایت بکنم می میرمبرق چشمان تو از دور مرا می گیردمن اگر دست به زلفت بزنم می میرمبازی ماهی و گربه است نظربازی مامثل یک تُنگ شبی می شکنم می میرمروح ِ برخاسته از من، ته این کوچه بایستبیش از این دور شوی از بدنم می میرم...
دوست داشتنتمرگ باشدیا زندگیپایش ایستاده ام!چه آن روزهاکه بودی و زندگی می کردم؛چه حالاکه نیستی و هر ثانیه می میرم!...
دستان تو را چگونه در بر گیرممن که از دور تو را می نگرم می میرم...