یکشنبه , ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
یک قدم برداشتم دور از تو سرگردان شدمآنقدر باریدم و باریدم و باران شدمبا نسیمی که گذشت از لای موهای سرتدور خود چرخیدم و چرخیدم و طوفان شدمبی سر و سامانی امروز این دل را نبینمن همان کوهم که دور از تو چنین لرزان شدمرفتنت حتی خدا را بُرد از دنیای منکوه ایمان بودم و از قصد بی ایمان شدمای پرستو! آسمان را مال خود کردی و منعاقبت سایه نشین گوشه ی زندان شدمتاب سرما را ندارم ناجوانمردی بس استرفتی و بعد از تو من آواره ی \ ... ...