سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
به گمانمجیک جیک اول صبحگنجشک هاروی سیم تلفندوستت دارم هایی ستکه شب قبلاز خطوط گذشتهپشت بوق های اشغالمانده اند......
تنهادر قاب چشمان توستکهعکس مناز ته دللبخند می زند......
سرگردان استسرم ؛ وقتیشانه ی تو نیست....
دستان من گرمترین شالگردن دنیاست.حلقه کن به دور گردنت در این روزها که عشق در بورانِ بی تفاوتی دارد یخ میزند....
کاش میشدبرگردی.... دست نبودنت را بگیری با خودت ببری!......