متن نظیر تنها
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نظیر تنها
افتاده ام به چه کنم چه کنمی عجیب!
مجبور به فراموش کردنت شده ام،
گرچه همه می گویندم: خودکشی حرام است...
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
گذر زمان همه چیز را ثابت خواهد کرد،
روزی فرا خواهد رسید که پی خواهی برد،
تو چه انسان دل سنگی بودی...
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
مبتلا به هزار دردم کرد
آنکس که همه روز
به من می گفت: مواظب خودت باش!
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
مطمئنم که دیگر به تو نمی رسم
مابین من و خوشبختی
همان داستان رسیدن آسمان به زمین است!
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
عکس هایت هنوز نزد من هستند،
برای جواب به پرسش آنها که می گویند:
آدمی نمی تواند تمام دنیا را در یک لحظه ببیند!.
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
من کە هرگز تو را فراموش نکرده ام
پس چرا تنها هستم؟!
هر کس که مرا می بیند،
می گوید: به خودت بیا!
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
همیشه مادرم سرزنشم می کند که خیلی فراموش کار شده ام
یک روز تمام ماجرای تو را برایش بازگو خواهم کرد
تا بفهمد چقدر در اشتباه است.
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
با خودم گفتم: دیگر یادی از تو نخواهم کرد!
امشب یکبار دیگر،
خیال تو باز مرا به گناه انداخت.
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
روزی چنانکه بگویم: حلالم کن!
به یکباره به دست فراموشی، می سپارمت!
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
بعد از تو،
خیلی ها به دیدارم آمدند،
اما هنوز در خرابه ای ساکنم!
و دلم به هیچ کاخ و بارویی خوش نمی شود.
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
بعد از تو،
من مطمئنم، که یادگاری هایت،
مرا با زندگی نمی آمیزد!.
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
اکنون دیگر به آن ایام خو گرفته ام که
از فراق تو، ترس داشتم
و هراسان بودم که زندگی مرا محکم در آغوش خود بگیرد!
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
هر زمان که با یادگاری هایت خلوت می کنم
چنین احساس می کنم که
من هیچ جانی به مردن قرض دار نیستم!
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
به یاد دارم که از تاریکی بیمناک بودی،
اما هنوز پی نبرده ام،
چونکه رفتی،
چرا یادی از زندگی تاریک پیشروی من نکردی!.
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
همیشه داستان به هم نرسیدنمان را
برای مادرم بازگو خواهم کرد،
تا دیگر خودش را به آب و آتش نزند برای خوشبختی من!
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
در انتظار آمدن تو،
خودم را چون رهگذری گم شده می بینم
آن دم گه در بیایان، در پی آب سرگردان است.
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
چون پرسیدی، تو را کجا دیده ام؟!
آن زمان فهمدیم،
که فراق چه بر سرت آورده است...
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
ای اشتباه ترین خواسته ی زندگیم
امشب
خیلی دیوانه وار به یادت می افتم.
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
روزی در پایان تمام دل نگرانی هایم،
کتابی خواهم نوشت
و تمام محتوایش را از نام تو پر خواهم کرد.
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
تا آن لحظه که تو به من نگفتی: دوستت دارم!
چنان خیال می کردم
که متنفرم از هرچه دروغ!
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
می گویند: اطبا اثبات کرده اند
آدمی، بی دل نمی تواند زندگی کند
کاش می توانستم آدرس تو را به آنها می دادم
تا بفهمند در چه اشتباهی سرگردانند...
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
فراق تو، تابت می کند
گاهی اوقات
خداوند، در این جهان هم،
دوزخ را به بنده اش نمایان می کند.
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی