جز تو همه مَحوَند به جایی که تو باشی
مرنج اگر نشدم مضطرب ز آمدنت چراغ دیده "نَمی" داشت دیر روشن شد
عشق ما واقعه ای نیست که آخر گردد
هر جراحت که دلم داشت به مرهم به شد داغ دوریست که جز وصل تو درمانش نیست
از لبِ تو بوسه ای، از ما گریبان باختن ...️
ضعیف افکن و مسکین کش اند چشمانت..
نیست گویا روزنی این سقف قیراندود را...
بی کیمیای مستی، تبدیلِ غم محال است یا می حلال فرما، یا غم حرام گردان...
رسوا منم وگرنه تو صد بار در دلم رفتی و آمدی و کسی را خبر نشد
مجنون نشد آرام پذیر از رخ لیلی دردیست جدایی که به درمان نرسیده است
گوشه ای کو که دل از گریه توان خالی کرد؟
عزیزِ مصر گردد هرکه در غربت وطن گیرد...
غیر از گریستن غم دل را علاج نیست