دوشنبه , ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
جزیٔیاتی پرستیدنی داریو برخلاف مندر برابرتهمیشه نزدیک ترین دوربین به توخوشبخت ترین لنز را دارد...
متن ۶۰:بنده دل شدیموبردگی کردیم برای تیکه ای ماهیچه ،که در سمت چپ سینه ام نقشت را بازنویسی میکردصورت ماهت در آنجا خوش میدرخشیداین شد که به ما سالها گفتند کافرکه الا و بلا دلبر،پرستیدنی نیستقبول کردیم گفتیم اگر پرستیدنی نباشدحتما حتما بوسیدنیست!در میدان بزرگ شهر، رو به روی همگان بوسیدمتانگار خلافی سر زده بودبا انگشت ما را نشانه میکردنداز خجالت رنگت پریددستم را محکم میفشاردینمیدانم مردم این دیارگناهکار را آدمی معشوق می...
جمعه یعنی ،من باشمچند خاطره ی بوسیدنی ات!و یک سوال تکراری...توپرستیدنی بودنت به خدا رفته!منتنهایی ام به خدانه؟...