متن ۶۰:
بنده دل شدیمو
بردگی کردیم برای تیکه ای ماهیچه ،
که در سمت چپ سینه ام نقشت را بازنویسی میکرد
صورت ماهت در آنجا خوش میدرخشید
این شد که به ما سالها گفتند کافر
که الا و بلا دلبر،پرستیدنی نیست
قبول کردیم گفتیم اگر پرستیدنی نباشد
حتما حتما بوسیدنیست!
در میدان بزرگ شهر، رو به روی همگان بوسیدمت
انگار خلافی سر زده بود
با انگشت ما را نشانه میکردند
از خجالت رنگت پرید
دستم را محکم میفشاردی
نمیدانم مردم این دیار
گناهکار را آدمی معشوق میدانستند
که فقط دوست دارد برای لحظه ای دلبرش را ماچ کند
اما من دوست داشتم تا اخر عمر
یک کافره گناهکار بمانم
تا بتوانم خدارا برای داشتن تو
هزاران هزار بار شکر کنم
ZibaMatn.IR