وشاید سیگار اختراع سرخپوستی بود که می خواست به معشوقه اش پیام کوتاه بدهد...
چه کردی بادلم ای یار که توی خَلسِه ام انگار اگه امکانش هس تامرگ منو تو خلسه نگهدار
شب که خیال تو رو تو آغوشم می گیرم صُب که میشه از عطر رو لباسم می میرم
رشتۂ سُست صَبرم به تارِ مویی بَنده چندوقتِ دیگه ازتو جدابمونه کَنده
بارون نگاه به من و / به قلب غمگینم کن آروم نباریه کمی / تندتربزن خیسم کن
حادثه قشنگ عشق/قبلش خبرنمیکنه پاکه بذاره به دلت/ازدل سفرنمیکنه