یادش به خیر مادر بزرگ را می گویم هنوز نخ می کند سوزن را با چشمان من
انگشتم را نخ بسته ام تا به یاد آورم فراموشت نکرده ام...
وصله می زنم کفش های رابطه را نخ که بدهی