جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
فریاد که من از همه دیدارِ تو رامشتاقترم وز همه محروم ترم...
آنچه بینی دلت همان خواهدوانچه خواهد دلت همان بینی...
مگو فردا برت آیم که من دور از تو تا فردانخواهم زیستخواهم مردیا امروزیا امشب...
از دل رودم یاد تو بیرون نه و هرگزلیلی رود از خاطر مجنون نه و هرگز...
تمام مهربانان را به خود نامهربان کردمبه امیدی که سازم مهربان، نامهربانی را...
گفتی ام درد تو عشق استدوا نتوان کرددردم از توست دوا از تو چرا نتوان کرد ؟...