بایک تبسم شهر را برهم زدی بی اختیار می ترسم از... خندیدنت آخربیاید زلزله...
لحظه خندیدنت قند و شکر ریزی ز لب طعم شیرین لبت سوغاتی از قم می شود
در دو چال گونه ات دنیای من جا میشود عاشق دنیای خویشم لحظه ی خندیدنت
شوق من چندین برابر میشود با دیدنت وای من دیوانهام دیوانهی خندیدنت ...