سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
گل های دشت دامنت را دوست دارم! بوی خوش پیراهنت را دوست دارم! باید بخندی روز و شب در چشم هایمشیرینیِ خندیدنت را دوست دارم!من موج هستم رو به آغوشت همیشهای ساحل زیبا تنت را دوست دارم! این روسری زیباست تنها بر سر تومن رنگ لاک ناخنت را دوست دارم! خوشبخت بودن را برایم زنده کردیخانم من! زن بودنت را دوست دارم! 🟪 شاعر: سیامک عشقعلی...
لهجه خندیدنتچه به لبهایت می آیدمانند نوبرانه های انارروی شاخه های پاییزدیدنش لذت بخش است اماوسوسه چیدنش آدم را دیوانه میکند ...
بایک تبسم شهر را برهم زدیبی اختیار می ترسم از...خندیدنتآخربیاید زلزله......
لحظه خندیدنت قند و شکر ریزی ز لبطعم شیرین لبت سوغاتی از قم می شود...
در دو چال گونه ات دنیای من جا میشودعاشق دنیای خویشم لحظه ی خندیدنت...
بودنتخندیدنت نگاهت صدایتاینها،تمامِ قرص های آرامش بخشِدنیا را بی اعتبار میکنند...️️️...
شوق من چندین برابر میشود با دیدنتوای من دیوانهامدیوانهی خندیدنت ......