پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
پرواز نمی خواهم، از بس که قفس زیباستمن مشتری حبست، این حصر حصاری چند؟...
بایک تبسم شهر را برهم زدیبی اختیار می ترسم از...خندیدنتآخربیاید زلزله......
من امروز در انتظارتغم انگیزترین و کوتاه ترینشعر دلتنگی را گفتم:"مردم ز غمت، نیامدی تو"...
نیمه ى پُر منم و نیمه ى خالى هم توخالى و پُر همگى قصه ى لیوانِ تو بود...
سوزش چشم من از لذت زیبایی توستخیره بر تو شده ام ، پلک زدن یادم رفت !...
به کجا کشانده ای تو دلِ کافرِ پُر از عشق نه وضو نه قبله دارد هوسِ نماز کرده ...
وقتی تو اینجا نیستی پاییز جایش خالی استهمچون درخت کاج پیر از سبز بودن خسته ام...!...
حراج میکنم دلمبه قیمت نگاه توامان که تو نمی خریسکوت پیشه می کنم...