پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
باز شب شددر خیالم مقصدم آغوش توست ......
توی ماشین توی مترو تو اتاقم تو خیالم توی جاده تو خیابون سر کارم پشت فرمونبه تو فکر می کنم و به تو فکر می کنمبه تو فکر می کنم و به تو فکر می کنم...
تار توهم می تند عنکبوت خیالم خدا کندپروانه شکار کنم....
در خیالم.... کنارمى......
خیالم راحت است بر سرم کلاهی نیست که بردارن دو دستیسرم را چسبیده ام که بر باد نرود....