پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
...جمعه ها چه شلوغ است خیالم پرازتمنا و آرزو وجانی که ازنبودت مکرر به لبم میرسد و در نمیرود. ..لعیا قیاثی🕊...
خیالم را هر شببه خلوتت می فرستم ،بڪَذار خواب هایمدر آغوش تو بیدار شوند..!️️️...
باز شب شددر خیالم مقصدم آغوش توست ......
باز شب شد در خیالم مقصدم آغوش توست️ ️️️...
باز شب شددر خیالممقصدمآغوش توست ... ️️️...
توی ماشین توی مترو تو اتاقم تو خیالم توی جاده تو خیابون سر کارم پشت فرمونبه تو فکر می کنم و به تو فکر می کنمبه تو فکر می کنم و به تو فکر می کنم...
تار توهم می تند عنکبوت خیالم خدا کندپروانه شکار کنم....
در خیالم.... کنارمى......
خیالم راحت است بر سرم کلاهی نیست که بردارن دو دستیسرم را چسبیده ام که بر باد نرود....
از هجوم عطرتخیالم رهایی نداردکه هر لحظه تو رااز هر جای شهربه اتاقم می کشمبه گل های پیراهنت پیله می کنمتا پروانه ات باشماز اینجای شعر دیگردر حال خودم نیستموقتی به لبان شیرینت فکر می کنمضربان های قلبم محکم تر می کوبدمست می شوموقتی از باغ عریان تنت می نویسمموهایت می پیچد دور دستانمو قلمم را زمین می اندازدببین من راچگونه گرفتار کرده ایکه از این فاصلهدچار باور شده ام...
در خم زلف توهر شب ببرم دست و سرمگر چه هر چند / که عمریست خیالم واهیست...
خیالم راحت بود ازت ولی... خیانت راحت بود واست...