جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
سیزده بار زیر لب گفتمرفتنت مثل سیزده شوم استخسته ام خسته از غروری کهبه شکستن همیشه محکوم است...
تصور کن که دنیا دل سپردهستعروس ِ آخرین سودای ِ شومهنبند چشماتو تا آخر نگام کنبه چشمای تو عمرم مُهرومومه...