شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
داغ ماتم هاست بر جانم بسیدر دلم پیوسته می گرید کسی!...
خیز و جامه نیلی کن روزگار ماتم شد دور عاشقان آمد نوبت محرم شد...
داغ ماتم هاست بر جانم بسیدر دلم آهسته می گرید کسی...
نقره داغم کرده ماتم در همین اوج جوانیخسته از عالم و آدم، خسته از این زندگانی...
چون ماهی مرداب پی راه خروجمماتم که به هر حال دری هست ؟ دری نیست؟...
ماتم فرهاد کوه بیستون را سرمه دادمن چه بی شرمم که دارم ترزبانی می کنم...