پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تنها میدانستم زمستان بودتنها میدانم زمستان استتنها...زمان یخ بستهو من-یک ماهی-ساکنِ آبواره ای که از چشمِ آسمان اُفتاده است«آرمان پرناک»...
صدایِ موجت ای دریا برایم شعر زیبایی ستپراز راز و پر از لذت همانند معمایی ستصدف می ریزی ازخوبی به روی ساحلت هر روزو بوی تازه می گیرد از این خوبی، دلت هر روزدر آغوشِ تو ماهی ها تمام لحظه ها شادندبه زیر آب و روی آب همیشه شاد و آزادندپرستوهای دریایی که خیلی عاشق موجندنشسته گاه بر ساحل وگاهی نیز در اوجندتو ای دریا برای ما بخوان شعر قشنگت رابه روی ماسه جاری کن صدای رنگ رنگت را...
بیهوده دست و پا می زنی ماهی!دلشوره نداشته باش!دریا، نام دیگرِ سراب استما هم روزیگمان می کردیمداریم زنده زنده نفس می کشیم«آرمان پرناک»...
برای ماهیِ بی وطنفرقی نمی کندکه در تُنگ شنا کندیا در اشکِ چشمِ کسی...«آرمان پرناک»...
می شود دریا شوی ، ماهی شوم من جان بگیرم ؟ یا که من دریا شوم ساحل شوی ، پیشم بمانی؟ می شود گاهی نگاهت به من بیمار افتد ؟ درد را تسکین دهی دل را بیابی؟ یا که نه ، من را بفهمی !تلخی حالم که نه ،این بی قراری را بفهمی ... گر نمی خواهی بفهمی حال من را ، یا برو آتش بخوابان ...یا که راه را سد مکن دلبر میازار ....✍️ هدی احمدیدلنوشته های هدی...
در سینوسِ صفرِ خاکاسیرست رودخانهماهی هاجوابِ سلامِ آب را نمی دهند،کمی اکالیپتوس لطفاً !!«آرمان پرناک »...
ماهی در ،دریا آرام می گیردگل ها در دشتهای وسیع و پربارانو من در کنار تو...
بودنت، دیدنت، بوییدنت، بوسیدنتو لمس ماه خوش نقش و زیبایی کهدر پشت ابر نگاهت پنهان ساخته ایمن شب را به لطف تماشای تو دوست می دارمتو همان آن عشقی هستی که در دلم جاری استو همان آن نوری که در تاریکی های زندگیم روشنایی می بخشدتو همان آن شیرینی هستی که در لبان تو جاری استو همان آن لطفی که در قلبت در آغوش گرفته ایمن با تماشای تو شب را به لطف دوست می دارمو با لمس ماه خوش نقش و زیبایی که در پشت ابر نگاهت پنهان ساخته ایآخر زیباتر از ماه...
تمام نقاشی کاشی های حوض را پر از جفت جفت ماهی های رنگارنگ کرد انگار دلش نمی آمد نقاشی ماهی مثل خودش تنها باشندعلیرضا نجاری آرمان...
تنفسِ ماهی ترانه هایِ گریه استدر تُنگِ تَنگ در دخمه ی بلور،حتا به روز عید ......
تو که قبلا کس و کارم نبودی ؟تو کی یارم شدی کی دل ربودی ؟دقیقا با دو چشمانت دلم رابه آسانی چقدر زیبا تو بردیبگو عشقم تو با این دل رباییمرا با خود کجاها می کشانیبگو اول تویی آخر تو هستیبگو هستم کنارت زندگانیتو آن ماهی که بعد از هر غروبیتو یارم گشته ای با ناز و خوبیکه با آن چشم زیبایت گمانمتو زیبا دختر از سمت جنوبی...
آنقدر ماهی که می گردد جهان دور سرت .حجت اله حبیبی...
دریا دور بود وُ ماهی،به تنگ کوچک اش دل بست. دیگر باور نکرد، --قصه ی دریا را زانا کوردستانی...
دنیا بهشت است اگر همه چیز سر جای خودش باشد ماهی در آب پرنده در آسمان و سر من روی سینه ی تو...
دل تنگم قد ماهی ای که موج او را به طرف شن های ساحل برده و برای دریا دستو پامیزند گهگاهی آب به طرف او می آید اما راهی برای نجات یافتن از این دوری نیست.درد دارد این دوری طاقت فرسا...:)...
آخرین باری که من دل را به دریا می زدمماهی از تُنگش صدا زد، عاقبت مثل منیارس آرامی...
نازنینم ای مهربان جویای منماهی تنگم شوق دریای منشوق دیدار تو برده جانان منکی کنی آزاد آرزو رویای من...
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را...
گمان نکن که شادم، آنچه میبینی رقص ماهی بر سر قلاب است!...
بناز دریا!ماهی عاشقپلکی نداردبرای بستن...
بچه هایش رابه دریای اعتماد رها کردماهی...
تور بر سر ماهیکل کشان به ساحل اقبال می بردصیاد...
از کدورت روددل به قلاب می دهدماهی...
ماهی یا عروس راز بقاست مکر تور...
بیا دلی بسازیم از دریاآنگاه اگر روزییکی از ما رفت،دریای ما می شود حوض ماهی!من هم می شوم ماهی اششب ها با همان چشم خفته ی بیدارتا صبح اشک پنهانی میریزم💙🌱زهرا خواجه زاده...
ماهے در آب لبخند داشتزندگی هوا نفس جرئت داشتاز آب که بیرون آب آمد به شوق اویک طعمه برای مرگ او قدرت داشت...
نشست تو ماشیندستاش می لرزیدبخاری رو روشن کردم،گفت: ماشینت بوی دریا میدهگفتم: ماهی خریده بودم!گفت: ماهی مرده که بوی دریا نمیده!گفتم: هر چیزی موقع مرگ بوی اونجایی رو میده که دلتنگش می شده...گفت: من بمیرم، بوی تورو میدم...
حوضچه ای شد، -چشمانم!پُر از ماهی وُ اشک!!!وقتی فهمیدم، دیگر نمی بینم -چشمانت را لیلا طیبی(رها)...
در این گودال آلوده منم در حبس پاکی هانمیخواهم فضایی را پر از چرک و تباهی هادرون تُنگ خوش باشد به روی آب جای من گریزانم زِ آزادی میان جمع ِماهی ها...
گاهی خوابت را می بینم ...بی صدا ، بی تصویرمثلِ ماهی در آب های تاریککه لب می زند و معلوم نیستحباب ها کلمه اندیا بوسه هایی از دلتنگی ......
نشست تو ماشین،دستاش می لرزید،بخاری رو روشن کردم،گفت: ابراهیم ماشینت بوی دریا میده!گفتم: ماهی خریده بودم.گفت: ماهی مرده که بوی دریا نمی ده!گفتم:هر چیزی موقع مرگ بوی اون جایی رو می ده که دلتنگشه ...گفت: من بمیرم بوی تورو میدم ......
قلبِ من ماهی بوددستانِ تو تُنگِ آبزمان گذشتتاریخ تیره شدآبِ تُنگ، به تبخیر شدن تن دادوَ ماهی مُرد!هر شب،روحش به خوابم می آید و می پرسدچرا آب نکرد دستانش را؟!شیوا احمدی الف...
دست هایش، شبیه ماهی می لغزد، -- لیز می خورد ☆ آه!ماهیگیرِ چابکی نیستم!!! (رها)...
هر روز شبیه یک چیزمامّا سرخ...دیروز شمعدانی شده بودم، لبِ پنجرهرو به دستان توامروز صبح، ماهی بودمهارمونی زیبایی بود، گلدان و پولک!امشب به گمانم، یک تکّه ابر شومحل شوم در خلسه ی نگاه توهی من ببارم، هی تو تماشا کنی......
ای کاشماهی ای بودم توی حوضشاخه گلی در بیابانپرنده ای روی شاخه ی یک درختسنگ ریزه ای تهِ رودخانهیا قاصدکی میان دستان بادهر چیزی جز "انسان"هر چیزی که غم هیچوقتحوالی خیالش پرسه نزند...
ماهی را رها کناین نوازش بی آب یعنی مرگعلی گلشاهی (ورژیرا)...
مثلِ کهنه برفهایِمانده تا مردادروی قله ها....سردمپایِ من نمان برو ماهیمن به رودخانه برنمیگردم.......
دلمتنگ شدهاین اقیانوسامشبسنگ کدام ماهی رابه سینه می زند......
کسی را دوست بدار که دوستت داردحتی اگر غلام درگاهت باشد…و دست بکش از دوست داشتن کسی کهدوستت نداردحتی اگر سلطان قلبت باشد…فراموش نکن که زمان آدم وفادار رامشخص می کند نه زبان...دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست ..اما برای ماهی زندگیست….برای کسی که دوستت داردزندگی باش نه تفریح....
دریایی و من ...تشنۀ مهر تو چو ماهی!️️️...
اسفند ماهیسمبل:ماهیعنصر:آبروز اقبال:جمعهسنگ خوش یمن:یاقوت کبودرنگ:سبز روشن...
بیرون آمدن از فکر تو برای منمثل بیرون افتادن ماهیست از آبعمر من بندِ به بودن توست️افتاد ...؟!...
سبزه رو از سفره بگیرماهی را با خودت بیاروقتشه بیرون بزنیم / سیزدهمین روز بهار سیزده بدر و روز طبیعت مبارک...
درد بسیارغمگینم!!همچون ماهی در آب؛اشک میریزممحو میشود؛ و دردم پنهان......
چون ماهی مرداب پی راه خروجمماتم که به هر حال دری هست ؟ دری نیست؟...
غمگینمبرای ماهییا کرم سر قلاب؟...
شما اصلا میدونید وقتی یه کوسه یه ماهی رو تو دریا میخورهتو ختمش کل دریا جمع میشن دور هم ماهیِ حلوا میخورن؟ | کائنات |@Not_Sheep...
به نوشابه نارنجی میگین زردبه ماهی نارنجی میگین ماهی قرمزبه چراغ راهنمایی نارنجی میگین زردبا نارنجی مشکلی دارید؟...
خشکیدهدریا میان نفت ماهی ،دودی شده...
در قلبِ کوچکم فرمانروایی میکنیبدونِ هیچ نائب السلطنه ای!کسی نمیداند...چه لذتی دارد بهترین پادشاهِ تاریخ را داشتناعتراف میکنم دوستت دارم...یک جورِ خاصکمی عاشقتر از حواکمی مجنون تر از لیلاکمی شیرینتر از فرهادوابسته ات شده امآنچنان که ماه به آسمانماهی به دریاو آدمی به نفس وابستگی داردجانانه بگویم عشق جانم، من میخواهتو این خواستنِ ما در این زمانهآغازِ داستانیست عاشقانه......