پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تنها این را می دانمکه دوس داشتنتلحظهلحظه یزندگیم را می سازدو عشقتذرهذره یوجودم را......
من تو هوات مستمرو شده دیگه دستمهمه ی شهر میدوننرفتی توی وجودم...
گسل های تنهایی ریشترهایی به وسعتتمام ثانیه های بی تو را می لرزاند در وجودم...
دوستت دارم نه تنها برای آنچه که از خود ساخته ایبلکه برای آنچه که از من می سازی دوستت دارم برای بخشی از وجودم که تو شکوفایش می کنی...
رفتی توی وجودم......