سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیگر فرصتی تا طلوع باقی نمانده ، قلم سکوت کرده وکاغذ پشت کاغذ سلاخی میشود از شب گذشته از دفتر صد برگم پنج برگی بیشتر باقی نمانده تا این ساعت درحوالی پنج صبح.... بین ذهنم ودستم نمیدانم چرا از دیشب سخنی به میان نیامده در حالیکه لبم را دوختم تا حتی بیتی بی قافیه نسراید از دردی که در سینه گذشت وداغی که بر دل نشست.اتاق پر شده از کاغذهای مچاله یک خطی ....بی نام، بی نشان... اما برای مخاطب خاص....انگار چیزی ندارم برای نوشتن جز این یک خط صبحت بخیر م...
من همان نامه به مقصد نرسیده اممن همان کاغذ بارها نوشته ومچاله شده اممن همان مداد تراشیده به آخر رسیده اممن همان شعر ، غزل ، قصیده نسرائیده اممن همان جوانک خجالتیِ سخن به زبان نیاورده امواما تو مخاطب تمام این نوشته ها ، نگفته ها و نرسیده هایی...✍️ رضا کهنسال آستانی...
[--مخاطب خاص!]چه واژه ی زیبایی... *** کاش واقعی بودی! -لیلا طیبی (رها)...
آرزو شب هایی که باتو.... صبح شود!!...
مهم نیست چند هزار انسان دورم باشن! تو که نباشی من تنها ترین انسان این جهانم!؟...
چو نفس تویی... بی نفس مگر میتوان زنده ماند؟!...
یاسمهمه چی به خودت برمیگردههر چی بیشتر آدمای اینجا رو جدی بگیری همونقدر بیشتر اذیت میشیآدمای اینجا رو در حدی جدی بگیر که شخصینشون اجازه میدهنه بیشتر و نه کمترتو از سیلی یک باد چیزی رو احساس نمیکنیاما ضربه یک درخت یا تکه چوبی که از درخت ساخته شده بیشتر احساس درد میکنیباد ریشه نداره اما درخت یا اون تکه چوب ریشه دارن یا داشتنتا آدمای اینجا ریشه دار نشدن جدیشون نگیر...
من بی طُ هیچ نخواهمآی همه آرزویِ من...
تو تنها کسی هستی که روحم را بوسید و تنظیم ریتم ناآرام قلبم را به بی رحمانه تریم شکل ممکن به دست گرفت...ساحل هاشمی...
اگر باشی در این دنیا عجب آرامشی دارم!برای کل غم هایم در این دنیا تو غمخواری...
هرلحظه ی این زنده بودن باتو زیباستخوشحالی بی وقفه ی من باتو زیباستمن یک مخاطب در جهان دارم تو هستیخانم! اصلا شعر گفتن باتو زیباستوقتی تو باشی من خدا را دوست دارمآرامش این روزها را دوست دارمیادت می آید بار اول با خجالتگفتم: ببخشیدا! شما را دوست دارم...باید خودت را از دو چشمانم ببینییک جور دیگر دلربایی! دلنشینی! شعری پر از عشقم مرا باید بخوانیگل می کنم شاید نگاهم را بچینیگاهی کنارت غرق رودرباسی ام مندلنازکم دیگر ببخش...
هرچیزی خریدنی استچهره و ظاهری زیباموقعیت اجتماعیو...آنچه مرا تحت تاثیر قرارمی دهدرفتارت با انسان هاست ...اشک باران...
تا تو در حوالی اش قدم می زنیهنوز بهانه ای برای تپیدن دارد.......کتاب:یک شب از شانه های خدا هم طلبم را برداشتمبه قلم:مریم کنف چیان...
صدراعظم تمام غم هایم دوری توست....نیازی به کودتا نیست...فقط بیادولت غم هایم با آمدنت سرنگون خواهد شد....برگرفته از کتاب:یک شب از شانه های خدا هم ،طلبم را برداشتمبه قلم:مریم کنف چیان...
دستانم را بگیر؛ دیگر نیازی به دنیا و آدم هایش نخواهم داشت چرا که تو برای تمام من کافیست......
تمام دارایی من در چشمانت خلاصه شده چشم قشنگ من♡...
شاید اگر نبودی من هیچ سهمی از خنده در این جهان نداشتم کوچک...
بودنت، من را شرمنده ی خدا کرد...
عطار در تذکرة الأولیاء میگه:- آدابِ سفر آنَست که هرگز از قَدم نَایستی تا دلت آرام گیرد.آنجا که دل آرام گرفت،مَقصَد است.- مقصد من تویی ......
الهی که من ٺصدّقِ برقِ نڱاهِ جذّابٺ بشم دلبر...
جای تُ در جان من است...
طُ تنها آرزوی قشنگ منی...
🌱می گفت: همه چی رو نگوهرچی بگی، بیرون میاد میره تو هوا تا یه روزی یه جا سبز شه!چیزی که نمی دونی رو نگو،چیزی که نمی خوای بشه رو نگو،چیزی که خوش نیست رو نگو،چیزی که می شه بدبختی کسی رو نگو،حرف های خوب بزن، بذار بیان بیرون یه جا بشینن سبز بشن.خوشبخت شیم!نگو...اونهایی رو بگو که رو هوا تو عکس ها میُفتن، حرف های خوب که با چشم معلوم نمیشن ولی تو عکس ها شبیه دونه های آفتاب ان که از لای لب های یکی سُر خورده...راه می رم اسم تو رو می گم...
آهای! مخاطب خاص من؛ من دیگر طاقت خاص بودنت را ندارم...میشود معمولی باشی و، مال من شوی؟!=)نویسنده : نگار عارف...
بیماری عشق گرفتمتنها راه درمان تو بودیبودنت را برایم تجویز کردند،و دوریت را قدغنپس بمان برایم تا ابدو داروی نایابی نشوکه با کم آوردنت مردنم حتمیست......
دلتنگت که میشوممن میمانم و خاطراتی که باهم رقم زدیم...میدانی؟تو دلیل تمام خوشی هایی بودی که با من بود...و این یعنی زیباترین زندگی در کنار کسی که دوستش داری...با این حال...دلیل اتفاق خوب زندگیماگرچه با رفتنت دلم را لرزاندیاما، همیشه بهترین آرزوهایم را برای تو میکنم......
یادت باشدتو...یادگار بهترین روزهایی هستیکه نه فراموش می شوندو نه تکرار...
زمین هرجور بچرخهمقصد من فقط تویی...
بیا به منظرِ چشم های منتظرم بهار تازه و مرطوب را نظاره کنیدوباره پلک بزن در نگاه ساکت من که آسمان شبم را پر از ستاره کنیاگر تو خواسته باشی فدای چشم تواَم نشسته ام که به سویم فقط اشاره کنیببار بر منِ پاییزی ای هوای لطیف !که التهاب دلم را به عشق چاره کنیتو را برای سرودن دوباره کم دارم برای آمدنت باید استخاره کنیبه جای دل، حجر الاسودی به سینه توست که شیشه های دلم را شکسته ، پاره کنیبهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
گل اگر روی تو بیند به خدا خواهد مردماه اگر چشم تو بیند به زمین خواهد خوردچون به زیبایی تو هیچ ندیدند به جهانبرق چشمان تو روح از تنشان خواهد برد... بهزاد غدیری شاعر کاشانی...
مادرم قالی بافت... آنقدر تا که به درد ِسِل ، مُرد.پدرم کارگرِ بنا بود... آجری عاقبت زندگی بابا بود.من در این خانه ی خلوتپی تو می گشتم...دل من تنها بوداین گل باغچه را آوردمکه کنم هدیه به تومرد رویاهایم محرم اسرارمیا بیا یا که برو....... بهزاد غدیری...
نگاه کن مرا...هستم کنارت...یک مردِ مغرورِ عاشق...با لبخندی از جنس رضایت...آغوشم را در انتظار تو باز گذاشته ام...منم ؛ یک مغرورِ عاشق...تمام من وابسته به هیچکس نیست...دستی را نمیخواهم بجز دستان تو..!... بهزاد غدیری / شاعر کاشانی...
جای تو کنارم خالیست...روبروی صندلی ات فنجان قهوه گذاشته امو خانه را مطابق پسند تو چیده ام.جای تو در خانه ی قلبم خالیست. .وقتی تو نیستی خانه تاریک و سرد است.مهربانم...بیا و بیشتر کنارم بمان . .روزها می گذرد ...دریاب مرا ....... بهزاد غدیری...
شب بخیر شیرینم ،خواب هایت ناز...اینجا کسی شب های من را بخیر نمی کند.شب که میشود ، می نویسم.آنقدر که از یادم برود.تو اما بنویس که یادت بماند.رفتم ، طوری که این بار حتی در خواب هایت هم جایی برایم نباشد.رفتم ، اینبار رفتنم را خوب تماشا کن.....بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
شب...رنگ شاعرانه داردعطر غزل های عاشقانه داردشب...مثل لبخند زیبایِیک بانوی شاعر استشب...را باید با شمع چراغانی کردو با رایحه دل انگیز عود به سر کرد.شب را فقط باید شعر شد...... بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
داشتنت برازنده کسی نیستتو فقط به من میایی...
درسته که رفتی!ولی هنوز این قلب به عشق تو میتپه»؛...
تو پادشاه سرزمین قلب کوچک منی...
تو بهترین انتخاب زندگیمی...
من همانمکه تو غمگین بشویمی میرد .......
.همه را کنار گذاشته ام تو را کنار قلبم ...️...
خوشا به حالم که دلبرم تویی...
داشتن یکی مثلِ تو یعنی زندگی...
لب هایت که میخندند کل جهان دوست داشتنی میشود!...
مهربونا دوست داشتنی هستن . .درست مثل تو :)patrick-...
من بی تو در غریب ترین شهر عالممبی من تو در کجای جهانی که نیستی؟...
عشق .... یعنی تو مرا ...؟ میان این همه مخاطبت .... خاص کردی .......!!!...
“من” زن زندگی می شوم اگر زندگیم “تو” باشی...
دیوانه وار می پرستمت زیبایم...
بودنت زیباست...