خنده هایم عجیب تب دارد سدی از گریه در عقب دارد همه شب اگر به شعر می کوبد از رنج و غمش به یار میگوید چون او را بی قرار می بیند هنوزهم در انتظار می بیند چندی ست اظطراب هم دارد با اینکه قرص خواب هم دارد در این...
دوربین دستش گرفته زندگیّ لعنتی آمده با گریههایم صحنهآرایی کند!