(آهِ سرد)
آیینه دار حیرتم از آهِ سردِ دَرد
چون نیست در کشاکش ایام، همنوَرد
سرخیّ صورتم بوَد از سیلی ستم
در باطناست اگرچه مرا رنگ روی، زرد
مردانه گر ستادهام اکنون به روزگار
باشد مبرهنم که جهان نیست جای مَرد
در دودهدان دهر شده بخت من سیاه
دیگر چرا...