آه سرد آیینه دار حیرتم از...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
5 امتیاز از 1 رای

(آهِ سرد)

آیینه دار حیرتم از آهِ سردِ دَرد
چون نیست در کشاکش ایام، هم‌نوَرد

سرخیّ صورتم بوَد از سیلی ستم
در باطن‌است اگرچه مرا رنگ روی، زرد

مردانه گر ستاده‌ام اکنون به روزگار
باشد مبرهنم که جهان نیست جای مَرد

در دوده‌دان دهر شده بخت من سیاه
دیگر چرا به دیده زنم توتیای گرد ؟

راهم برادری و نگاهم برابری است
گرچه جهان نشسته به کین‌توزی و نبَرد

چون خلق در خمود جهالت به سر بَرد
خورشید را کنند به دستان ظلم، طَرد

گرمی، مجوی از دل دی ماهِ جان‌سِتان
وقتی‌که نیست غیر بُرودت، به فصل بَرد

در فروَدین که فصل نشاطست و انبساط
رویید خار غم ز درختان به جای وَرد

(ساقی) به غیر میکده و مِی کشان دهر
دنبال مَردی و شرف و آبرو مگرد.

سید محمدرضا شمس (ساقی)
ZibaMatn.IR
سید محمدرضا شمس (ساقی)
ارسال شده توسط
ارسال متن