
سید محمدرضا شمس (ساقی)
اشعار: سید محمدرضا شمس (ساقی)
(السّلام علیک یا ساقی عطاشی کربلاء)
«ساقی نینوا»
میخواستم که پر بکشم، پَر نداشتم
پَر تا که پَر کشم سوی اصغر نداشتم
میخواستم که آب برم سوی خیمهها
دستی دگر دریغ ، به پیکر نداشتم
راهم ببست شمر لعین با سپاه کفر
وقتی که یکّه بودم و لشکر نداشتم
تا...
(السلام علیک یا ثارالله وابن ثاره)
«وداع سرخ»
صوت قرآن شد بلند اینبار، روی نیزهها
تا که خلقی را کند بیدار، روی نیزهها
آسمان در خون نشست آندم که پیش چشم او
رفت رأس خسرو احرار روی نیزهها
میدهد با خون خود پیغامی از آزادگی
میکند بر گوشها تکرار، روی...
(السَّلامُ عَلیکِ یا أُمُّ المَصائِبِ یا زَینَب)
«اگر زینب نبود»
کربلا در خود رها میشد اگر زینب نبود
ظهر عاشورا فنا میشد اگر زینب نبود
پرچم اسلام میافتاد بر روی زمین
پرچم ظالم بپا میشد اگر زینب نبود؟
محو میشد ماجرای عاشقان کربلا
عشق بی قدر و بها میشد اگر...
(یــا رضــیع نیــنوا)
به روی دسـت بـابـا جــا گرفتی
سرـی بــالاتــر از سـرهــا گرفتی
گلویت شد هـدف با تیـر نامرد
به جنـت رفتـی و مــأوا گرفتی.
(اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن)
«مُحــــرّم»
یارب چرا که شیعه، سیهپوش و مضطر است
این ویل و وا ز چیست که در کوی و معبر است؟
این شیون و فغان که به هفت آسمان رسد
در ماجرای کیست که چون روز محشر است؟
این آهِ جانگداز، که سوزد تن جهان...
(اَلسّلامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن)
«حی علی العزا»
ماه مُحرّم آمد و حیّ علَی العَزا
بر نیزه میرود سرِ سالار نینوا
آن سر، که هست سَرور آزادگانِ دهر
با تیغ کین جدا بشود از تن از قفا
چون زیر بار ظلم یزید و متابعین
هرگز نرفت زادهی زهرا و مرتضا...
(اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسیْن)
«آوای عطش»
باز آوای غم انگیز عزا آید به گوش
این صفیر درد، از عرش عُلا آید به گوش
آمده ماهِ مُحرّم، ماه سوز و اشک و آه
ماه سرهایی که شد از تن جدا آید به گوش
بانگ «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنصُرْنی» از سوی...
(جنگ)
لعنت به جنگ و جانی و جنگ افروز
لعنت به ایـن : تـوحّـش انسان سوز
لعنت به آن که : بهــره بَــرَد از جنگ
لعنت به آن که : گشته ستم آمـوز
(جنگ)
لعنت به جنگ و جانی و جنگ افروز
لعنت به ایـن : تـوحّـش انسان سوز
لعنت به آن که : بهــره بَــرَد از جنگ
لعنت به آن که : گشته ستم آمـوز
(عید غدیر خم مبارک باد)
«ولی الله»
تا محمّد «ص» دست مولا را گرفت
در «غدیر خم» ، «ولایت» پا گرفت
گشت «مولا» جانشینِ مصطفیٰ
شیعه آن جا ، دامن مولا گرفت
نور یزدان گشت بر وی منجلی
مِهر او در جان عالم، جا گرفت
بود چون مبهوت، در ذاتِ...
«عید ولایت»
ایـن عیــد، مبــارک و مُهنّــا باشد
روز شعـف و نشـاط دل هــا باشد
فرمود محمد که پس از رحلت من
بر خلق، «علی» امیــر و مــولا باشد
«اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا اَمِیرالْمؤمِنین»
«ساقی کوثر»
رخش عدالت، اگر سوار ندارد
هست حماری که: اعتبار ندارد
کِلک هنر نیست گر بهدست هنرمند
میشکند چون که ابتکار ندارد
زردی مغرب کجا به رنگ طلوع است
فصل خزان، رونق بهار ندارد
عدل بوَد لشکر عظیم ممالک
کشور بی لشکر اقتدار ندارد
لشکر...
(امیر اتقیا)
چـون علی، شاه سـریر انماست
مــالک الملک و امیر اتقیاست
غم ندارد شیعه در روز جزا...
چونکه صد آمد نود هم پیش ماست
(از غدیر تا عاشورا)
آن دست که در غدیر خم بالا رفت
بــا امــر خــــدای خــالــق یکتـــا رفت
دسـتیست که آوازهی آن در تاریخ
تا عرش خـــدا به روز عــاشـورا رفت
(از غدیر تا کربلا)
فـراز دست نبـی، گرچه دست مــولا رفت
ولی حسین سرش سوی عرش اعلا رفت
یکی به کرب و بلا و یکی به دشت غـدیـر
بـــرای دیــن خــــداونـــد حـیّ یکتــــا رفت.
(عید غدیر خم مبارک باد.)
ایـن رایـت « لا اله الاّ اللّه » است
بر دستِ مُحمّـــد رسول اللّه است
گفتا به «غـدیـر خـم» رسول خاتم:
بر خلقِ جهان، علی ولیُ اللّه است
(عید غدیر خم مبارک باد)
جهان، شورآفرین و دلپذیر است
کلید عشق، در دست امیـر است
به فرمان خدا بعد از محمد (ص)
علی شاه ولایـت، از غـدیـر است.
«عید قربان عید چیرگی بر نفس مبارک باد»
(عید قربان)
حاجیـا گر نفس دون را ذبـح و قربانی کنی
سـیـنه را خــالـی گر از امیــال نفسانی کنی
گر خلیــل آسا گـذر کردی ز اسماعیل نفس
بعـد از آن درک حضــور فیــض ربـــانی کنی.
(عید قربان مبارک باد)
به قربانگاه اسماعیل ، قـربـان کن دل خود را
که تا شاید در آنجا حل نمایی مشکل خود را
در آن وادی اگر قربـان نمایی نفس شیطانی
شــود حجّــت قبـــولِ بــارگــاهِ حـیّ سـبحـــانی
(دیــوار کـــج)
وقتی که انتقـــاد نـدارد اثـــر به گــوش
بیهوده در زمانه به اصلاح کس مکوش
دیــوار کـــج نهــــاد بــه بـــالا نمـیرسـد
شمعی بُوَد که با نفسی میشود خموش
(وصال حضرت خورشید و ماه)
(آب و آینه)
روز وصال ماه و خورشید است امشب
بربط زنان در عرش، ناهید است امشب
حور و مَلَک، کِل میکشند از شادمانی...
حتی خدا در حال تمجید است امشب
زیرا امیرالمؤمنین (ع) داماد گشته
زهرا عروس این گل شمشاد گشته
مات زمین امشب...
(بادهی گلگون)
چون سیل از جِبال به جیحون رسیدهام
کمکم از آن به ساحت سیحون رسیدهام
صید صدف ز بستر دریا نمودهام
تا از صدف به گوهر مکنون رسیدهام
با کاروان عشق شدم یار و همسفر
تا از کویر و کوه به کارون رسیدهام
با پای دل به پهنهی تاریخ...
(غزالِ چشم تو)
ای نگاهِ نافذت بر سینه ها چون تیرها
ابروانت تیزتر، از تیغه ی شمشیرها
تیغ مژگان سیاهت چون خدنگ خونچکان
مینشیند بر دل عشاق، همچون تیرها
ماهرویان سمرقندی همه مات رخت
غرق در چشم سیاهت میشود کشمیرها
در میان بیشه زار نرگس چشمان تو...
گو کمین کردند...
✅ «25 اردیبهشت روز پاسداشت زبان پارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی گرامی باد.»
(حکیم توس)
عرب چیره چون گشت بر خاک ما
بزد تیشه بر ریشهی تاک ما
به تاکی که میداد بر ما ثمر
که مستیفزا بود چون شعرِ تر
دریغا که آن تاکِ لفظِ دَری
که میکرد...