متن اشعار سید محمدرضا شمس
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اشعار سید محمدرضا شمس
( المُحْتَکِرُ مَلْعونٌ )
«منفعت طلب»
نان میخوری ز سفرهی مردم؛ حلال تو؟
قطعاً بوَد حرام و، بگردد، وبال تو
ای مَنفعتطلب، که زنی حرص، روز و شب
آخر کند تباه، تو را ابتذال تو
وقتی که دردِ فقر نداری، نمیکند ـ
فرقی ملال و مِحنت مردم به حال تو...
(پاسخ اهانت به حکیم ابوالقاسم فروسی)
«دردِ دنائت»
سلیطه، از خردمندی چو فردوسی، چهمیفهمد؟
خدا داند نمیفهمد؛ نمیفهمد؛ نهمیفهمد ۱
سلیطه، از سر عادت کند سر را به هر سوراخ
نمیداند که شاید بیند آن چیزی که گوید: آخ
سلیطه، سِیر کرده با سبکمغزی به آثاری
که باشد موجب آگاهی...
(السّلامُ علَیکِ یا فاطِمةالزّهراء)
«گل یاس»
که دیده؟ سنگ به آیینه، بیبهانه زدن
شرار، بر در و دیوار آشیانه زدن ؟
کمانِ جور کشیدن به پنجهی بیداد
به قصد غصب فدک، تیر بر نشانه زدن
بهسان باد خزان، در اوان فصل بهار
بهشاخ و برگِ «گل یاس» تازیانه زدن
ز...
«شهادت حضرت عَلیّ بْنِ موسَی الرّضاء»
(شمس هشتم)
عبا بر روی سر دارد کسی که شمس هشتم بود
دلش آتش، ولی لبهاش گلدان تبسّم بود
ولیعهدی به ظاهر گرچه از فرط تفاهم بود
ولی، عهدی که جام شوکرانش با تحکّم بود
که باید نوشی این جامی که میباشد سرانجامت...
رحلت حضرت رسول (ص)
«پادشاه انبیا»
لشکر اسلام را ، ماتم گرفت
بغض راه سینه را محکم گرفت
ابرِ غم، گویی ز چشم آسمان
میچکد با ناله و آه و فغان
خاتم دین، پادشاه انبیا (ص)
رخت میبندد از این دار فنا
آیه ی « انا الیه راجعون »...
میشود...
رحلت حضرت رسول اکرم (ص)
«پایان نبی»
خاموش شده شمع شبستان نبی
اِنس و مَلکاند جمله گریان نبی
زین ماتم جانسوز روا باشد اگر
پایان جهان شود ، ز پایان نبی
سید محمدرضا شمس (ساقی)
«السّلامُ عَلیکِ یا اُمّ المَصائِبِ یا زَینَب»
«اسوهی صبر»
زبان در غم، قلم هم خَم، چهسان از او توان زد دم
که زینب اُسوهی صبر است و سازد با غمی مُعْظَم
اگر خواهم نظیرش را کنم تصویر در شعرم
نیابم همچو او را بعدِ زهرا (س) در بنی آدم
خدا...
(اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن)
«جام حسین»
کسی که مَست شود، از مِی مدام حسین
به جامِ جم ندهد جرعهای ز جام حسین
اگر که عشق حسینیست در دلت، هرگز
مکن دریغ ز خود مَسلک و مَرام حسین...
به کربلا نظری کن ببین رشادت را...
که هست درس برای بشر،...
«اَلسَّلامُ عَلَیکَ یٰا ثارَاللّٰهِ وَابنَ ثارِه»
(سرهای نینوایی)
بخوان بخوان، که قلم کردہ شِکوهها را سر
بهروی صفحهی دل، رفته چون به یغما سر
قلم به سینه ی کاغذ چو بید میلرزد
که از کجا بنویسد؟ ز دست؟ پا؟ یا ـ سر؟
بلی، ز سر بنویسد، ولی چگونه سری؟
از...
«زبانحال حضرت زینب کبری (س) خطاب به رأس برادر»
(یا ثارالله)
بر سرِ نیزه، برادر ، بهخدا جای تو نیست
گرچه صوتی ز روی نیزه چو آوای تو نیست
جای تو عرش برین است نه بر روی زمین
خاک تیره، بهخدا لایق مأوای تو نیست
پسر حیدری و سبط پیمبر...
«میخواهد چکار؟»
شیر اگر که شیر باشد، یال میخواهد چکار؟
وقت طیالارض، انسان بال میخواهد چکار؟
آن که از رخسار او نور سیادت ساطع است
بهر اثباتش به مَردم، شال میخواهد چکار؟
آن که مست آب حیوان است چون خضر نبی
جرعهای از چشمهی سلسال میخواهد چکار؟
حضرت آدم که...
«اَلسّلٰامُ عَلَیْـکَ یٰا اَبٰاعَبـْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن»
(سرحلقهی احرار)
جز شه عرش آشیان سرحلقهی احرار نیست
لشکر اسلام را ، مانند او سالار نیست
داد جانش را اگر در راه آزادی و عدل
در عدالت بهتر از جان لایق ایثار نیست
زادهی زهرا حسین، ای نور چشم مرتضی
عالمی گر سر بساید...
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ»
«داغدار کربلا»
سه ساله دختر سالار دشت نینوایم من
«رقیّه» کودک محنتکش شام بلایم من
عمو، بابا، برادر، جملگی رفتند و من اکنون
به سوی شام ویران با یتیمان همنوایم من
فلک، آیا نمیبینی که زیر سقف این گردون
اسیر دست جلادان درین محنت...
(اَلسّلامُ عَلَیکَ یٰا اَبٰاعَبدِاللّٰهِالْحُسَیْن)
« هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة »
چرا چرا که فقط دَم زنیم، از غم تو ؟
که درسهای بزرگیست در مُحرّم تو
ولی چو درک نکردیم انقلاب تو را...
دریغ و درد که هی دم زدیم از غم تو
مُحرّمِ تو نه تنها غم است و شیون...
(ألسَّلامُ عَلَیْکَ یٰا أباعَبْداللّٰه الحُسَین)
« دیر راهب »
پرتوی شد جلوه گر در دیر راهب
چون سپیدای سحر در دیر راهب
طور سینا را به یاد آرَد که اینسان
نور حق شد جلوه گر در دیر راهب
رأس شاه تشنه کامان در دل شب
کرد عالم را خبر در...
(السّلام علیک یا ساقی عطاشی کربلاء)
«ساقی نینوا»
میخواستم که پر بکشم، پَر نداشتم
پَر تا که پَر کشم سوی اصغر نداشتم
میخواستم که آب برم سوی خیمهها
دستی دگر دریغ ، به پیکر نداشتم
راهم ببست شمر لعین با سپاه کفر
وقتی که یکّه بودم و لشکر نداشتم
تا...
(السلام علیک یا ثارالله وابن ثاره)
«وداع سرخ»
صوت قرآن شد بلند اینبار، روی نیزهها
تا که خلقی را کند بیدار، روی نیزهها
آسمان در خون نشست آندم که پیش چشم او
رفت رأس خسرو احرار روی نیزهها
میدهد با خون خود پیغامی از آزادگی
میکند بر گوشها تکرار، روی...
(السَّلامُ عَلیکِ یا أُمُّ المَصائِبِ یا زَینَب)
«اگر زینب نبود»
کربلا در خود رها میشد اگر زینب نبود
ظهر عاشورا فنا میشد اگر زینب نبود
پرچم اسلام میافتاد بر روی زمین
پرچم ظالم بپا میشد اگر زینب نبود؟
محو میشد ماجرای عاشقان کربلا
عشق بی قدر و بها میشد اگر...
(یــا رضــیع نیــنوا)
به روی دسـت بـابـا جــا گرفتی
سرـی بــالاتــر از سـرهــا گرفتی
گلویت شد هـدف با تیـر نامرد
به جنـت رفتـی و مــأوا گرفتی.
(اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن)
«مُحــــرّم»
یارب چرا که شیعه، سیهپوش و مضطر است
این ویل و وا ز چیست که در کوی و معبر است؟
این شیون و فغان که به هفت آسمان رسد
در ماجرای کیست که چون روز محشر است؟
این آهِ جانگداز، که سوزد تن جهان...
(اَلسّلامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن)
«حی علی العزا»
ماه مُحرّم آمد و حیّ علَی العَزا
بر نیزه میرود سرِ سالار نینوا
آن سر، که هست سَرور آزادگانِ دهر
با تیغ کین جدا بشود از تن از قفا
چون زیر بار ظلم یزید و متابعین
هرگز نرفت زادهی زهرا و مرتضا...
(اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسیْن)
«آوای عطش»
باز آوای غم انگیز عزا آید به گوش
این صفیر درد، از عرش عُلا آید به گوش
آمده ماهِ مُحرّم، ماه سوز و اشک و آه
ماه سرهایی که شد از تن جدا آید به گوش
بانگ «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنصُرْنی» از سوی...
(جنگ)
لعنت به جنگ و جانی و جنگ افروز
لعنت به ایـن : تـوحّـش انسان سوز
لعنت به آن که : بهــره بَــرَد از جنگ
لعنت به آن که : گشته ستم آمـوز