متن سیلی ستم
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سیلی ستم
(آهِ سرد)
آیینه دار حیرتم از آهِ سردِ دَرد
چون نیست در کشاکش ایام، همنوَرد
سرخیّ صورتم بوَد از سیلی ستم
در باطناست اگرچه مرا رنگ روی، زرد
مردانه گر ستادهام اکنون به روزگار
باشد مبرهنم که جهان نیست جای مَرد
در دودهدان دهر شده بخت من سیاه
دیگر چرا...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
علی را ضربه شمشیر زهر اگین از پا درنیاورده
علی زخمی عمیق از دست آن زخم زبانها داشت
چه شبها درد دل میکرد و با چاه و نفهمیدند
علی را ضربه سیلی آن نامرد بر زهرا زپا انداخت
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
در حال بارگذاری...