* من حسودم * اصلا میدونی ... دق می کنم... کسی سمتت بیاد
علم و ثروت را چه خواهم جانِ من من تو را میخواهم ای دیوانه جان
شهریور چه عاشقانه روز هایش را ورق می زند تا برسد به پاییز مجالی نیست باید رنگ ها را مهمان برگها کرد پاییز می آید و باز شهریور میماند و عاشقانه هایش
تو در مسیر طلوعی و من اسیر غروب چه اختلاف بزرگی کجا به برسیم
زیاد باشی زیادی میشی