متن مهمان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مهمان
می پرسد: شورت گره ای ...؟
تلخ می گویم:
کودک عشقم سال پیش مُرد.
می پرسد: آدامس ...؟
تلخ می گویم:
گذشته را می جوم، کافی است.
می پرسد: سیگار؟
چیزی نمی گویم.
آتش می زند و تلخ می گوید:
این تلخی را مهمانِ من باش.
اجاق دل،
ز بهرِ مهرِ تو،
گرم از محبت شد؛
بیا مهمان قلبم شو؛
که حسّم را،
به وجد آری!
زهرا حکیمی بافقی،
بیتی از یک غزل.
دستفروش می پرسد:
شورت گره ای بچه ...؟
می گویم: کودک شادمانی ام
سال پیش مُرد.
می پرسد: آدامس خروس ...؟
می گویم: غصه هایم را
زیر دندانِ عمر می جوم.
می پرسد: سیگار ؟
می گویم: یکی آتش می زنم
شاید اندوهم را...
می گوید: مهمان من باش، و...
شهر آمل است و جان قربان جانان میکند
سرمه چشم از غبار کفش مهمان میکند
متن:وحدت حضرت زاده
وقتی که دلتنگ می شوم
خودم را مهمان می کنم
به کافه ای در شهر
اما خالی از عشق
قهوه ای تلخ بر روی میز خاطره ها
می نوشم به عشق آرزوهای محال
و باز دلتنگ تر از همیشه
مهمان می کنم خودم را
به خیابانی که سنگ فرش آن...
مزرعه ی عشق...
پیر فرزانه چنین گفت که انسان کان است
حاصل مزرعه ی عشق،فقط انسان است
وقت آن است که از خواب گران برخیزیم
عاقل آن کس که بداند به جهان مهمان است
شرف.م.شمیم