تو زیباترین حس دلتنگیِ
باران چشم های منی
نفیسه سکوت...
تو ممنوع الخروجی از مرز های قلبم...!!نویسنده عطیه چک نژادیان...
من به انکار تو برخاسته بودم
اما ناگهان
مهرت بر دلم نشست...
غزاله غفارزاده...
برای تو
برای نگاهت
برای شنیدن صدایت
برای درآغوش کشیدت
هنوز هم نفس می کشم...
شاید اگر تو بودی
جهان با من مهربان تر بود...
غزاله غفارزاده...
بی شک تو همان
روزنهٔ ریز امید در دلم هستی...
غزاله غفارزاده...
بیا تا زندگی را
به لبخند ساده ی لب هایت
گره بزنم...
غزاله غفارزاده...
در دوست داشتنت شتاب می کنم؛
عقربه ها این روزها برای
گذر کردن
تعجیل می کنند......
خیالِ تو،
پایان ندارد...
این را از سیاهیِ ممتدِ شب هایم
می فهمم...
غزاله غفارزاده...
می خواستم کمی دوستت داشته باشم
از دستم در رفت
عاشقت شدم ......
من در این دنیایِ پُر از غم و اندوه،
جز چشم های تو هیچ ندارم...!...
سر به شانه من بگذار و ارام بگو دوستت دارم
از چه میترسی؟!
فردا دوباره میتوانی انکار کنی...
انتخاب با توست
رفتنت هم ماندنی ابدیست
مگر عشق
چیزی غیر از این هاست!؟...
دوستت دارم را جور دیگری بگو
برای منی که وقتی عاشقت شد،
همه مردند......