شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره در انزوا روح را اهسته می خورد و می تراشد....
چه باید کردوقتی سرنوشتخیلی پُر زور تَراز منو امثال من است ...!!...
باید رفت !و این لغت رفتنچقدر سخت است......
چه می شود کرد؟ غذایمان را هم نمی توانیم تغییر دهیم چه رسد به قضا......
این سکوت یک جور زبانی است که ما نمیفهمیم......