جمعه , ۲۰ مهر ۱۴۰۳
که تازیانه شوق است هر پیام از تو...
سلامبخود گفتم سلامی کرده باشمسرآغاز کلامی کرده باشمبه عطر و بوی یاد مهرباناندعای صبح و شامی کرده باشمسبو هاتان پر از شهد محبتزلالی را به کامی کرده باشماگر قسمت شود از جرعه عشقاز این پیمانه جامی کرده باشمکلاه از سر بگیرم بار دیگربه پای دل قیامی کرده باشمیکایک از عزیزان و رفیقاندرون سینه نامی کرده باشمملالی غیر دوری از شما نیستهمین! گفتم پیامی کرده باشم♤♤♤✍ علی معصومی...
باغ ها را گرچه دیوارو در است از هواشان راه با یکدیگر است شاخه از دیوار سر بر می کشد میل او بر باغ دیگر می کشد باد می آرد پیام آن به این وه از این پیک و پیام نازنین شاخه ها را از جدایی گر غم استریشه ها را دست در دست هم است تو نه کمتر از درختی سر برآر پای از زندانِ خود بیرون گذار دست تو با دست من دستان شود کار ما زین دست کارستان شود...
نگاهم کن نگاهِ تو پیامِ محشری داردچه گیرایند چشمانت،شرابِ نوبری داردپری سیمایِ آتشْرخ، به لبخندت گرفتارمبخندی زندگی هم لهجه یِ شیرین تری دارد بیا تا بشنوی این بار هم ناگفته هایم راکه خاموشی کنار تو، زبانِ دیگری داردبه تنهاییِ شب هایم، جهنّم اشک می باردکه بودن با خیالت تا قیامت کیفری داردبهاره طلایی🍇@sedayman shearman🍇http://baharetalaei.blogfa.com...
میدانی، قدیم ها همیشه از هر لحاظ خوب بود؛اینکه حتی وقتی عاشق میشدی، نامه مینوشتیسرکوچه می ایستادیتا دلبرت می آمدنامه را میگذاشتی روی زمین و میرفتیحتی پشت سرت را نگاه نمیکردی که ببینی، نامه را برمیدارد یا نه!وقتی جوابی نمیخواندیو جوابی نمیگرفتیباخودت میگفتی حتما نامه را برنداشتهحتما خواسته نامه را بر دارد امادست باد بر او پیشی گرفتهنامه مینوشتی، میگذاشتی در پاکتو مینداختی داخل صندوق پُستوقتی جواب نامه نمی آمدمیگفتی...
می فرستد شب، پیام و صبح می کند پاکشای لعنت بر هرچه قابلیت حذف پیام است!!ارس آرامی...
پیام دادم و گفتم بیا خوشم می دارجواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو...
چه سخت است که پیامت را سپرده باشی به قاصدکی که راهش را گم کرده باشد و تو انتظار پاسخ داشته باشی بی خبر.....حجت اله حبیبی...
کاش بودی و میدیدی تقاص نبودنت را قلبم چگونه از خونابه های چشمانم گرفت دیگر نه به امروز های بی تو و نه به دیروز های با تو می اندیشم فقط از فرداها میترسم فرداهایی که برای به آغوش کشیدنت سر از پا نشناسم تو سرزنشم کنی و من خونابه های چشمانم را پیشکش خرید نازت کنم.....نه مجنون نیستم فقط میگویم تا شاید به دستان باد پیام لب هایم زمزمه غنچه لبانش باشد«فاطمه دشتی»...
چند روزه تو نروژ استفاده از ماسک در اماکن عمومی تقریبا اجباری شده. از پشت ماسک قشنگ می تونی خنده، خوش اخلاقی، صبوری و حتی ادب آدما رو ببینی و می تونی اخم، ترشرویی، عصبانیت و بی ادبی آدمها رو ببینی .امروز با خودم فکر کردم تو خوشی ها همه خوب و عالی و مودبیم ولی تو گرفتاری ها و دشواری هاست که هر کسی خود واقعی اش رو نشون می ده. تو این هشت ماه گذشته که دنیا درگیر کورونا شده، چیزایی دیدم که تو این بیست و هفت سالی که خارج از ایران زندگی کردم، تجربه نکرد...
از سر زمین عشقبرایت پیامی آوردمبدین سانبیا مثل دو پرندهبال بگشایم بسویخانه خوشبختیکه درآن میز شب یلدا رااینگونه چیدمشکلات ، از طعم چشمانتآجیل از ذرات ، عشق مندوستت دارمعاشقتمانار ، از باقی مانده قلبمکه هزاران تکیه شدهدرون ظرفی از وجودمهمه را در روی میز تنهاییچیده امبیا تا شب یلدا راسپری کنیم باعشق...
آقای قاضی میدونی بزرگترین حماقت چیه؟زود جواب دادن به پیامی که دیر اومده...
ارسال کننده این پیام دارد جان میکند..لطفاًهوایش راداشته باش......
نه پیامی، نه چتی،نه تماسی،نه گفت و گوییاما هنوزم منتظرتم....
کاش بی هوا پیام میدادی بدون اینکه انتظارشو داشته باشم میگفتی دوستت دارم........
از بس پیام تورهای سفر به اروپا و کشور های مختلف واسم اومده و من هم جوابی بهشون ندادمامروز یکیشون پیام داده میگهشابدالعظیم چی .... شابدالعظیم هم نمیای بدبخت؟ ...
وقتی غرورش رو زیر پا میزاره و بعد از مدتها بهت پیام میده یعنی دلتنگته با رفتار سردت حالش رو بدتر نکن...
اسمش را سادگى نگذار ! اگر دلش نمى آید غم در نگاهت بنشیند و فاصله قهر را کوتاه میکند ، اگر دیوار غرورش را مى شکند و با یک پیام دار و ندار احساسش را برایت رو میکند ، نامش عشق است.بى معرفتى خودت را به نام سادگى طرف مقابلت تمام نکن !...
جهان من خالی ستجهان من خالی ستدر کجای این عجوزه ی پیر گم شده ایکه پیدایت نمی کنم!..درخت ها از تو سبز شدنددرخت ها از تو سبز شدندو آبشاراز تو حریر حیاتکجا گم شده ایجهان من خالی ست.....بی هیچ سخنی همراز تو گشتمبی هیچ آغوشی دچارصدایی از تو نشنیدمتنها نگاهتآه که تنها نگاهتدر هجا هجای تنم تاخته استتو نیستی/جهان من خالی ستاینک نیستیو جهان من زمهریر.. پیامی با باد برای...
پیام دادم و گفتم بیا خوشم میدارجواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو...
بهش پیام بدم؟عقل : نهدوست صمیمی : نهمادر : نهپروفسور سمیعی: نهکائنات : نهمن : ارسال پیام...
+ بهش پیام بدم؟عقل: نهدوست صمیمی: نهمادر: نهپروفسور سمیعی: نهکائنات: نهمن: ارسال پیام :)...
.ببخشید، دستِ خودم نیست اگر بهانه میکنم، پیام میفرستم.اگر محبت نمیبینم باز هستم،اگر مغروری و من بی غرورم،اگر این دل الان بی صاحب شده، مزاحم نیستم.آدم کم ندارم، دلبر دارم که دل ببرد.فقط تو، دقیقا همان چیزی هستی که میخواستم.می دانی!دقیقا همان چیز...برای تو ای زیباترین......
دلم واسه شب هایی کهداشت از خستگی چشمام بسته میشدولی به زور چشمام رو باز نگه می داشتمتا جواب پیامش رو بدم ،تنگ شده.....
میدونسی تنها کسی هسی که وقتی بم پیام میدی نیشم تا بناگوشم باز میشه و مث خر ذوق میکنم ؟!...
پیام اول صبح معنیش صبح به خیر نیست. معنیش اینهکه من تا بیدار شدم به تو فکر کردم....
هر روز را با نام خدای مهربان آغاز کنیم تا دقایق عمرمان منور به نگاه او شود...
الاغ گفت :رنگ علف قرمز است!گرگ گفت :نه سبز است!باهم رفتند پیش سلطان جنگل( شیر )و ماجرای اختلاف را گفتندشیر گفت: گرگ را زندانی کنید...گرگ گفت :ای سلطان، مگر علف سبز نیستشیر گفت: سبز استولی دلیل زندانی کردن توبحث کردنت با الاغاست......
گوته می گوید: اگر ثروتمند نیستی مهم نیست، بسیاری از مردم ثروتمند نیستند، اگر سالم نیستی، هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی می کنند،اگر زیبا نیستی برخورد درست با زشتی هم وجود دارد،اگر جوان نیستی، همه با چهره پیری مواجه می شوند،اگر تحصیلات عالی نداری با کمی سواد هم می توان زندگی کرد،اگر قدرت سیاسی و مقام نداری، مشاغل مهم متعلق به معدودی انسان هاست،اما، اگر عزت نفس نداری، هیچ نداری!...
وقتی اسب های توانااجازه ورود به میدان مسابقه را نداشته باشندهر الاغی میتواند،به خط پایان برسد!...
دو برادر بودند که یکی از آنها معتاد و دیگری مردی متشخص و موفق بود. برای همه معما بود که چرا این دو برادر که هر دو در یک خانواده و با یک شرایط بزرگ شده اند، سرنوشتی متفاوت داشته اند؟ از برادرِ معتاد، علت را پرسیدند. پاسخ داد: علت اصلی شکست من، پدرم بوده است. او هم یک معتاد بود. خانواده اش را کتک می زد و زندگی بدی داشت. چه توقعی از من دارید؟ من هم مانند او شده ام. از برادر موفق دلیل موفقیتش را پرسیدند. در کمال ناباوری او گفت: علت موفقیت من پدرم است...
اینبار که به قبرستان های شهر رفتید ...روی یکی از آنها بایستید...فاصله شما تا آنها به نیم متر هم نمیرسد...فرق شما و آنها تنها در نیم متر فاصله است ...به فاصله ها فکر کنید ، به کارهایتان ، به نیم متر ها ... زندگی را به کام هم تلخ نکنید ...شاید دقایق دیگر فاصله شما با آدمها تنها نیم متر شود ......
فقط خدا می دونه؛شبایی که خوابتو می بینم، صبح هاش با چه حالی از خونه بیرون می زنم...خدا می دونه که حالِ دلم چقدر خوبه...آسمون اون روز آبی تره، پرنده ها قشنگ تر می خونن و من چقدر زیباترم...تویِ خواب هایِ من، من و تو همیشه کنارِ هم خوشبختیم...تویِ خواب هایِ من، همه یِ آرزوهام حقیقت پیدا کردن...تویِ خواب هایِ من، جوابِ دوسِت دارم هایِ من، لبخندِ پررنگِ تواِ و محکم تر گرفته شدنِ دست هام...اینکه خوابتو می بینم که ناراحتت نمی کنه؟روزِ آ...
کاش آدما هم مثل زنبور عسل بعد از هر نیش زدن میمردن!...
آدمی را معرفت باید نه جامه از حریردر صدف بنگر که او را سینهٔ پُرگوهر است...
مورچه ای دانه ی درشتی برداشته بود و دربیابان می رفتازاوپرسیدندکجامی روی؟گفت:می خواهم این دانه را برای دوستم که در شهری دیگرزندگی می کند ببرم.گفتند:واقعأکه مسخره ای!تواگرهزارسال هم عمر کنی نمیتوانی این همه راه را پشت سربگذاری و از کوهستان ه ابگذری تا به او برسی...مورچه گفت:مهم نیست،همین که من در این مسیر باشم،او خودش می فهمد که دوستش دارم..دوستی کلام زیبایی ست که هر کس درکش کرد،ترکش نکرد....
وارد گذشته آدمی نشوید و زیر و رویش نکنید حتی ! باغچه را هم که بیل بزنید حداقل یک کرم در آن پیدا میکنید!...
اگر از من بپرسید :میگویم که گناه درخلوت را ،به تظاهر به تقوا ترجیح میدهم !...
انسانهایی بودیم کهبه پاک کردن عادت داشتیم،ابتدا اشکهایمان راپاک کردیمسپس یکدیگر را..........
شیخی بهلول را گفت؛بهشت جای فرزانگان و عاقلان باشدنه دیوانگانی چون تو !بهلول گفت؛من دیوانگی خود را قدر میدانمکه مانعی باشد برای ورود به بهشتیکه فرزانه ایی چون تو،در آن آید!...
موفقیت یعنی به دست آوردنِ آنچه که می خواهی؛ و خوشبختی یعنی دوست داشتنِ آنچه که به دست می آوری....
زمانی که بخواهید وصیت نامه بنویسید متوجه خواهید شد تنها کسی که از داراییتان سهمی ندارد،خودتان خواهید بود!پس تامیتوانید اززندگی لذت ببرید.....
چشم دارمکه مرا از تو پیامی برسد...
احمد :یه لیوان از تو اون کابینته بردارالی :خباحمد :پرتش کن زمینالی :خباحمد :شکست؟الی :آرهاحمد :حالا ازش عذر خواهی کنالی :ببخشید لیوان منظوری نداشتماحمد :دوباره درست شد؟الی :نه...احمد :متوجه میشی؟...
گاهی،برای رهاشدن از زخم های زندگی باید بخشید وگذشت ....میدانم که بخشیدن کسانی که ازآن زخم هاخورده ایم،سخت ترین کاردنیاست....ولی،،تازمانی که هرصبح چشمان خود را با کینه باز کنیم و آدمهای،خاطرات تلخ را زنده نگه داریم و درذهن خود هر روز محاکمه شان کنیم....رنگ آرامش رانخواهیم دید !!گاه،،،باید چشم ها رابست و ازکنار تمام بد بودنها گذشت....
دستگاه خودپردازى در فرانسه وجود دارد که داستانهاى کوتاه رایگان به مردم می دهداین ماشین ها داستانهاى کوتاه 1, 3, 5 دقیقه اى را باهدف افزایش مطالعه به جاى استفاده از موبایل هدیه مى دهند....
بیسوادان قرن 21 کسانی نیستند که نمی توانندبخوانند و بنویسند،بلکه کسانی هستند که نمی توانندآموخته های کهنه را دور بریزندو دوباره بیاموزند...!...
اگر در ملتی،مرز حماقت از هزار سال بگذرددیگر این عارضه،یک اپیدمی ژنتیکی می شود!...
هیچ مترسکی را شبیه گرگ نساخته اند! شبیه پلنگ یا خرس هم نساخته اند!به گمانم ترسناک تر از آدمیزاد نیافته اند مترسک سازها!...
اگه شما از عشقتون مراقبت نکنید ، دیگران انجامش میدن...