بی تو این شهر برایم ابدی دل گیر است مرگهم بی تو برایم نفسی دل سیر است بغض میکردی و بغضت نفسم را سوزاند حیف در یادی و دوری ز توام غمگین است بی تو این شعر درونم همه جا درگیر است قصه را که دگر باز بگویم دیر است...