متن دل شکسته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دل شکسته
فکرت گرفته روز و شب از دیده خواب را
از واژه هام قدرت هر انتخاب را
لحظه به لحظه همنفس جان خسته شو
تا دور سازی از دل من اضطراب را
حالا که پیش چشم توام اندکی بخند
از نو بساز، حال من دل خراب را
وقتی غزل به نام...
آدمی تا بار مردم را در اینجا برنداشت
کاسهای از آب کوثر هم در آنجا برنداشت
اهل دل کو تا که دریا جای صحرا پس دهد
هیچکس مصراع سرگردان من را برنداشت
مو و دندان ریخت، تن فرسود، قامت شد کمان
قلب بیصاحب سر از آمال دنیا برنداشت
بارها این...
پـس از تـو بی خـبر از حال خویشـتن بودم
شــبیه وامــــق و فـــرهــادِ کـوهــکن بـودم
نپــرس از دلِ تــنگـــم نپـــرس ، ویــــرانـم
اگــرچـه قـــبلِ غمـــت فـاقــدِ مِـــحَن بودم
در انتــظارِ تـــو عمری که خـــوب می دانی
کســی که چشـم به راهت نشسته من بودم
کنـــون که لاله ی دلــخونم و...
ای که بودی ذوقِ جان و دلارامِ دلم،
بعد از تو مرگ باشد امید و آرامِ دلم!
بیا آغوش امن این تن بیمار من باش
عشق ابدیم
که در سکوتِ قلبِ شکستهام،
تا ابد خواهد ماند،
یادت،
مثل نفسی که هر لحظه از شریانهای جانم عبور میکند.
تو در عمقِ این سکوت،
در هر تپشِ قلبم
زندهای،
و حتی در تاریکیِ شبهای تنها،
چراغِ رویاهایم تویی.
در این دلِ شکسته،
که هر گوشهاش را خاطراتِ...
بیابان سرد،
دل من یخ زده است،
هوا سنگین است،
چون دلی که در آن
هیچ نسیمی نمیوزد.
در این بیابانِ دلگرفته،
هیچ صدایی نمیآید
جز فریاد خاموشِ یک آرزو
که هیچگاه به عشق نرسید.
برگهای خشک درخت،
همچنان بر زمین افتاده،
مثل دلهای شکسته،
که هیچوقت درخت زندگیشان
سبز...
عشق بی پایانت در دلم قیامت کرد، اما تنهای در دلم باقی ماند،
چون هیچ کس جز تو در آن نبود💔💔💔
روزها ساعت ها لحظه ها گشته اند دل سنگ
چرا نمی فهمند شده ام دلتنگ دلتنگ
برگرد بگذار فخر بفروشم به تمامشان
بشکنم هرچه هست دلتنگ و دل سنگ
ویرانه کند قلب مرا،
گوشه ی چشمی ز نگارم.
تو مانند گل خود رو بر زمین دلم روییدی
و من ندانستم که باغچه دلم را هرس کنم ،
یا خیر
قدکشیدی و شاخ و برگ دوانیدی تا این شد که نباید میشد
جان دلم ازاول باید می دانستم که قلب من عبور ممنوع است و تو علف هرز خواهی...
زیر شلاق نگاه تو..،
بیچاره دل ماست که گرفتار و اسیر است.
دل خریدارِ محبّت گشت، با مهرِ نگاه؛
گو به چشمانت بتابد، اندکی بر دشتِ دل!
گر چه ات حسن زیاد است ولی پیش نظر
از وفا دور ترینی تو به دل قرص قمر
اولین کار بری دل که قراری ببری
چون که بردی دگر ناز بری تاب کمر
باران اشک را،
بر دل شکستهٔ شب میبارم
و در گوش کر او
وعدهٔ روزهای بهتر را میدهم
زیر آسمان شهری که
مردمانش در حسرت صداقت میسوزند!
چرا غرقِ خودت کردی دلم را؟
تو که: از دم، درونت بیصفا بود