متن دل شکسته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دل شکسته
بیا آغوش امن این تن بیمار من باش
عشق ابدیم
که در سکوتِ قلبِ شکستهام،
تا ابد خواهد ماند،
یادت،
مثل نفسی که هر لحظه از شریانهای جانم عبور میکند.
تو در عمقِ این سکوت،
در هر تپشِ قلبم
زندهای،
و حتی در تاریکیِ شبهای تنها،
چراغِ رویاهایم تویی.
در این دلِ شکسته،
که هر گوشهاش را خاطراتِ...
بیابان سرد،
دل من یخ زده است،
هوا سنگین است،
چون دلی که در آن
هیچ نسیمی نمیوزد.
در این بیابانِ دلگرفته،
هیچ صدایی نمیآید
جز فریاد خاموشِ یک آرزو
که هیچگاه به عشق نرسید.
برگهای خشک درخت،
همچنان بر زمین افتاده،
مثل دلهای شکسته،
که هیچوقت درخت زندگیشان
سبز...
عشق بی پایانت در دلم قیامت کرد، اما تنهای در دلم باقی ماند،
چون هیچ کس جز تو در آن نبود💔💔💔
روزها ساعت ها لحظه ها گشته اند دل سنگ
چرا نمی فهمند شده ام دلتنگ دلتنگ
برگرد بگذار فخر بفروشم به تمامشان
بشکنم هرچه هست دلتنگ و دل سنگ
ویرانه کند قلب مرا،
گوشه ی چشمی ز نگارم.
تو مانند گل خود رو بر زمین دلم روییدی
و من ندانستم که باغچه دلم را هرس کنم ،
یا خیر
قدکشیدی و شاخ و برگ دوانیدی تا این شد که نباید میشد
جان دلم ازاول باید می دانستم که قلب من عبور ممنوع است و تو علف هرز خواهی...
زیر شلاق نگاه تو..،
بیچاره دل ماست که گرفتار و اسیر است.
دل خریدارِ محبّت گشت، با مهرِ نگاه؛
گو به چشمانت بتابد، اندکی بر دشتِ دل!
گر چه ات حسن زیاد است ولی پیش نظر
از وفا دور ترینی تو به دل قرص قمر
اولین کار بری دل که قراری ببری
چون که بردی دگر ناز بری تاب کمر
باران اشک را،
بر دل شکستهٔ شب میبارم
و در گوش کر او
وعدهٔ روزهای بهتر را میدهم
زیر آسمان شهری که
مردمانش در حسرت صداقت میسوزند!
چرا غرقِ خودت کردی دلم را؟
تو که: از دم، درونت بیصفا بود
باز شب با سایهاش افتاد بر دیوارِ دل
ماه لرزید و شکست از نورِ بیدیدارِ دل
باد میزد بوسه بر خاکِ قدمهای غریب
کوچه خاموش و صدا گم در دلِ تکرارِ دل
شمعِ بیرویا فرو ریخت در آیینهساز
روشنی کمرنگ شد در وهمِ شب، بیدارِ دل
زخمخورده، بیصدا، ماندم میانِ...
تو چون من، ای پرنده بیقراری
نه ماندن میتوانی، نه فراری
قفس وا شد، برو هرجا، جز اینجا!
به آدمها مبادا دل سپاری
دل میتپید و شعله به جانم زبانه داشت
آتش به استخوانم و عشقش بهانه داشت
چون باد، رد پای جنونش به دشتها
بر خاک خفته، قصهی خونین ترانه داشت
هر موج در خروش و دل من به بند آب
دریا به سینه، راز هزاران خزانه داشت
چون برق، چشم او...
بمون ولی بخاطر غرور خسته ام برو
برو ولی بخاطر دل شکستهام بمون
تو رو نفس کشیدم و به گریه با تو ساختم
چه دیر عاشقت شدم
چه دیرتر شناختم
تو با منی و بی توام
ببین چه گریه آوره
سکوت کن
سکوت حرف آخره
بها دادن
به آدمهای نمکنشناس
دهن کجیست
به حیواناتِ وفادار