پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
رفتو تنها شدم تو شبا با خودمدلهره دارمو از خودم بیخودماونکه دیر اومدو زود به قلبم نشسترفتو با رفتنش قلبِ من رو شکست..._برشی از ترانه...
مؤذن ؛ اذان بگودلتنگی ؛ از آن بگو واژه ها حالشان کوک است و حال ما اندکی پریشانمؤذن ؛ با صدای بلند اذان می گویدو من آهسته ؛ زیر لب نام تو را صدا میزنمچه عبادتی می شود تلفیق این بندگی و عشقسر به سجده آمده ام برای عبادت دل شکسته آمده ام برای عیادتمؤذن ؛ اذان بگودلتنگی ؛ از آن بگواسماعیل دلبری...
از کاسه ی شکسته نَخیزَد صدا دُرُستاحوالِ ما مَپُرس که ما دل شکسته ایم...
خلوت در تنهایی خود دنج ترین جای دنیاستالمیرا پناهی درین کبود (نویسنده)...
خدایا دیگه زورم نمیرسه خودت کاری کن...
دست و پا گر بشکند با نسخه درمان می شودچشم گریان هم دمی با بوسه خندان می شود سیل باران گر ببارد از نسیم صورتیغم مخور با خنده ای از دیده پنهان می شودای خدا هرگز نبینم بشکند قلب کسیدل شکسته باطنش از ریشه ویران می شودارس آرامی...
هرجا که دلی شکسته دیدییادی زِ دلِ شکسته ام کنهرجا به قفس پرنده ای بودیاد از پروبالِ بسته ام کنیادی ز دلِ شکسته ام کنیادی ز دلِ شکسته ام کن..._برشی از ترانه قدیمی...
آیینه ی دل را سپردم دستِ یار/گفتم که حتما می دهد، آن را جلا/دردا نبود آنسان که می پنداشتم/جوری دگر بوده، تمامِ ماجرا/زهرا حکیمی بافقی (برشی از غزل ۱۱، کتاب نوای احساس)...
من زنده بودم با دمِ رویاییِ امّید/در دل نبود امواجِ «نا»؛ باور نمی کردم/هرچند، دنیای نفس، بیتاب بود امّا/مرگی نهفته، در خفا، باور نمی/کردمشاعر: زهرا حکیمی بافقی، برشی از یک غزل....
می دیدم از دستش جفا؛ باور نمی کردم/با من نبود او را وفا؛ باور نمی کردم/وقتی که می بوسیدمش، با مهرِ احساسم/در او نمی دیدم صفا؛ باور نمی کردم/شاعر: زهرا حکیمی بافقی، برشی از یک غزل....
آن صندلی خالی در کنارم آرامشی که با تو داشتم را به یاد می آورد گلی که برایت خریدم هنوز زنده است ولی تو رفته ای و اما لیوانی هنوز نزد من است تنها می نشینم و به سروده هایم فکر می کنم مانند اولین ترانه ای که برایت سرودم در دل ام، عشق به تو شکوفا شده بود اما حالا تنها با جرقه هایی از امید بمانده ام می آیی تا عطر تو را بنوشم اما من در دریای بی کنار تو غرق شده ام تلاش می کنم تا بوی تو را در هوای تاریک بیابم اما همه خاطراتم با ...
بگو بگو مزه ی حرفات شکرهمثل علف ترده صدات، مثل پر ابرا ترهبگو بگو دلم گرفته از همهحجله ی غصه هامه که ،رسم دل شکستمهبگو بگو بمیرمت که بی یقینسرور تویی چله نشین، عتیقه اشرفی نگینبگو بگو سالار خستهکی پرپرت کرده و شکسته..._برشی از ترانه قدیمی...
مدام بند میزنم شکسته های مانده را ترک دوباره می خورد همیشه های لعنتی...
پاتریک : چقد ستاره تو آسمون هس ؟اختاپوس : به تعداد قلب هایی ک روی زمین شکسته :)🚶🏿♂️🖤...
چرا حواستون به دل بقیه نیست؟...
شکست ...راست می گفت که شکستنی ها شکست هرطور می خواهید حمل کنید دل که بشکند وصل کردنش بهم کار هیچ خیاطی نیست تکه ها نا مرتب بهم می شوند و این پازل های تکه به تکه در کنارهم دیگر نخواهند بود . آنگاه است که اگر ماهرترین خیاط هم باشی در سر هم کردن می مانی ....اما این بار نخ و سوزن را من به دست گرفتم نه خیاطم و نه ماهر تنها و تنها میدانم که باید کاری کنم ؛ نه راه درمان میدانم و نه آنچه دارم درمان پذیر است تنها امیدی است واهی و تیری در آن سوی ...
دل را که ساده بود گنهکار کرده انداین مردمان پست مرا خوار کرده اندسر می کنم دقایق خود را ولی به دردچون بر سرم به کینه غم آوار کرده اندمحزون و بی قرار و پر آشوب گشته امهر روزِ روشنم چو شب تار کرده انداز هر طرف به جای تبسم به جان منصد تیر غم نشانده و انکار کرده اندچون تخته پاره ای که شناور به موجهاستسرگشته ، بی قرار و گرفتار کرده انداشکم ز دیده جاری و پنهان نمی کنماز اینکه دل شکسته و خونبار کرده اندبیگانه یافتم همه را با شکوه...
دل شکسته هایم را زیر دوش حمام میبرم…بغض هایم را زیر “شر شر”آب داغ می ترکانم..تا همه فکر کنند…قرمزی چشمهایم از دم کردن حمام است…!!...
سلام على حسرت بَقیَت فی القلب؛ و ربّما ستبقىسلام بر حسرتی که در قلب 🖤ماند و خواهد ماندالقلب💔مجروح و محزون من مصیبتک و چه سخت است وداع با تو وقتی طاقت جدایی نیستجسمم می رود اما روح و قلبم کنار می ماند پنجشنبه های دلتنگی وادی السلام نجف الاشرف...
بانوی من بانوی دل شکستهتو چشمای پر از غمتیه موج مرگ نشسته...تو دستای بی آرزوتتنهایی مثل عنکبوتخیمه زدهنشسته...بانوی منبانوی رنگ پریدهسورمه ی خونتوی چشات کشیدهزیر هجوم تحقیرپیکر تو شکسته....تو چار دیواری مرگیخ زدی مثل تگرگغرور تو شکستهغرور تو شکسته....شهرزادشیرازی(چه دلتنگم)...
هر جا که دل شکسته ای بود بیا یا شد زنی از فاصله نابود بیاتا کی به تمام زندگی پشت کنمای مرگ بر این نبودنت زود بیا ثریا صفری...
گاهی سکوت خلاصه می شود در چشم ها!وقتی که بی محاوا نقطه ای را می یابی و خیره به آن، جهان را برای هزارمین بار نقض می کنی...دلتنگ می شوی برای لحظه هایی که هیچوقت نیامد" و سکوت می کنی و سکوت...چشم هایت را می بندی اما دلت گرفته! این دل گرفتگی عجیب گریه می طلبد! و چشم بسته، گریه می کنی و گریه...لبانت را به هم می فشاری! چال ْهای روی چانه ات که هویدا شد؛ عمقِ سختی، تازه شروع می شود...بغض می کنی و بغض ...دیگر طاقت نداری! همه چیز را رها می...
دست و پا گر بشکند با نسخه درمان می شودچشم گریان هم دمی با بوسه خندان می شودسیل باران گر ببارد از نسیم صورتیغم مخور با خنده ای از دیده پنهان می شودمختصر گویم اگر ویران شود کاشانه ایجای هر ویرانه ای کاخی نمایان می شودیا که آید سوز غم تا بشکند خمخانه راگر که باشد همتی میخانه بنیان می شودچون مریدی می کشد رنج ریاضت سال هاعاقبت با پیر خود سوی رندان می شودای خدا هرگز نبینم بشکند قلب کسیدل شکسته باطنش از ریشه ویران می شود...
وقتی مرا با قلبی شکسته و چشمی گریان رها کردی،خورد شدم و باختم و فهمیدم مقصر خودم بودم که تو را زیادی در چشمانم بزرگ کرده بودم....
چند بار گفتم دلِ شکسته تان را سر راه نگذارید...؟! می آییم سمتتان آرامتان کنیم ، روحمان خراشیده می شود... نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده...
از فردا بترس شبی که دل می شکنی روزی را می چشی که دل شکسته می شوی از کوه بپرس که چگونه شکسته می شود با یک قطره ی اشک ..... حجت اله حبیبی...
مانند خونریزی زخم عمیق شمشیر در قلب... بدنم جرعه جرعه روحش را خاک میکند... نویسنده: vafa \وفا\...
امشب تو شعر بگو من گوش نمی کنم! امشب تو بنویس من نمی خوانم! امشب تو بخواه من نه...! مگر آسمان به زمین می آید بزار یکشب هم آن دل تو بشکند! ارس آرامی...
چرا مراقبش نبودی چرا تنهاش گذاشتی، چرا گذاشتی بمیره؟+بابا یه عروس هلندی ِدیگه. بچه بوده زود می میره. پس چرا این همه وقت که پیش من بوده نمرده ها؟!+چه می دونم توأم انقد حساس شدی. منکه ورنداشتمش بکشمش که، یه روز از بیرون اومدم دیدم مرده. چون مراقبش نبودی. ببین قفسشو دَرِش بسته اس، باز نباشه نیاد بیرون دِق می کنه. چقدر کثیفه. گشنش بوده لابد، جاشم که کثافت برداشته، واااای ظرف آبشم که خالیه! پس تو اینجا چی کاره بودی !؟+(تنها سکوت می کنه) ...
بهش گفتیم :دلبر! یادته میگفتی رو ما حساب کن ، هستیم تا آخرش...؟؟بابا بی انصاف ما که "از پای فِتادیم ؛ چو آمد غمِ هجران.."کجایی پس؟؟الان پی یه آدرسم ... میدونی چینی شکسته ها رو کجا میخرن؟؟کدوم بازار؟؟اینا میگن دیگه به درد نمیخوره ، جنس لب پر شده که خریدار نداره.ولی آخه نمیشه که بندازیمش دور!اصن میشه مثل قدیما شما بیایی بشی چینی بند زن محل ، تو کوچه داد بکشی : چینی شکسته بند میزنیم...مام هول هولکی چادر سر کنیم بیفتیم دنبا...
به من می گویند:--دلِ تو از --سنگ ست!...من اما،،، از سنگ می پرسم؛--پس دلِ من؛ چرا شکست؟! لیلا طیبی(رها)...
خستم ازدست تووخاطره هات / خستم ازدل که شکست عاشقه باز دوس دارم بخوابم وبیدارنشم / که ازفکرگذشته بیمارنشم...
تق تق در را می کوبید.می دانستم کیست!!!مخاطب خاص تمام روزهای من ، خدا ،پشت در بود.با لبخندی از جنس مهربانی کنارم نشست و با نگاه نوازشگرش منتظرم بود.مثل همیشه برای بیان آنچه در دل داشتم ، تاخیر کرده بودم.و من ، مانند هر روز برای پذیراییجز حبه تلخ های غصه و پریشانی چیزی نداشتم که جلویش بگذارم.با رحمتش تمام دل پریشانی ها رارُفت و روب کرد ، مثل هربار.هربار که گنجشک دلم تپیدن می گرفتو آسمان چشمانم متلاطم می شد.با رافتی که ...
از دوری تو خون جگر می خورم بگو...تکلیف روزه های من دل شکسته چیست؟...
شیارهای عمیق کدورتدر گیر و دار تعارفندبر چهره ی منهوک خیالخط به خطرج به رجدل شکسته تلخ کامی امخورجینه ای از ادراک ترک خورده بر گرده اش...
هر پنجشنبهبیاد دل شکسته امواژه هایی را خیرات میکنمتا بدانیددر بطن هر جمله امکسی دفن شدهکه با هر خاطرش خون می گریمو نبش قبر میشود.. .با هر نوشته مرده ای از یاد نرفته.. ....
وصله نمی شود دگراین دو هزار و یک تَرَکهی همه شب بند مَزَن، چینی دل شکسته را...
داستان آدمای دل شکسته خیلی کوتاست؛میپرسی چیشده؟میگن هیچی..!...
به فکر ترجمه ی این دل شکسته نباشخودم زبان خودم را به زور میفهمم......
وصله نمی شود دگر این دو هزار و یک ترکهی همه شب بند مزنچینی دل شکسته را...
حرمت ها که شکسته شد مسیح هم که باشی نمی توانی دل شکسته را احیا کنی......