پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
اتوبوسی عبوسمکه کار میکند پا به پای عقربه هامتر میکندتنهایی اش را با خیابان ها و جاده هانیمه شب هایی همکه از مرز خستگی رد میشودبه سرش میزندخودش و مسافرانش راکه روزهای تلخِ نَچرخی هستندبه صرف یک خواب شیرین عمیق تهِ دره مهمان کند«آرمان پرناک»...
بعضیا کار نمی کنن ولی دنبال اضافه کاری هستند ......