متن المیرا پناهی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات المیرا پناهی
خودش گفت آب بی تو حرام است
شراب با تو حلال..
چه مستانه مینوشد شراب انکه اب را هم بی من حرام میدانست..
آرزو میکنم هرگاه پنجره دلت رو ب عشق باز شد..
هیچ بادی نتواند پنجرهای دلت را بلرزاند..
نویسنده:سرکار خانم المیراپناهی درین کبود
دانش اندوخته ی علم روانشناسی
.
زیباترین لحظه هاا
آغاز تلخ ترین خاطره هاست …
المیرا پناهی درین کبود
دانش اندوخته ی علم روانشناسی🌱
امان از حسرت هایی ک با اشک ریخته شد
با بغض فرو برده شد
با خنده پنهان شد
با گریه فریاد شد
ودر اغوش خاک ارام شد..
ای چشم از انتظار ماندن هیچ نگو
تو بمان و غم چشم انتظاری هیچ نگو
گله از تقدیر و سرنوشت و فلک هیچ نگو
سرنوشت ما چنین بود هیچ نگو
ارام پلک بزن اشک رسوایت نکند هیچ نگو..
ارام بگیر چشم من غرق خون شدی از حال پریشانت هیچ نگوو...
هرگاه ب وعده گاهمان می آیی ..
هیچ عطری نزن..
خوش بو تر از بوی تنت عطری نیست
همسرم🌱 ..
ای چشم از انتظار ماندن هیچ نگو
تو بمان و غم چشم انتظاری هیچ نگو
گله از تقدیر و سرنوشت و فلک هیچ نگو
سرنوشت ما چنین بود هیچ نگو
ارام پلک بزن اشک رسوایت نکند هیچ نگو..
ارام بگیر چشم من غرق خون شدی هیچ نگوو
المیرا پناهی درین...
قضاوت نکنیم..
ما نمیدانیم آدم ها در چه شرایط روحی و روانی هستن..
و چه کاری و ب چه علت انجام می دهن..
هر چند عقیده و طرز فکرمان یکی نباشد.
و مورد قبول و دور از اخلاق انسانی باشد.
کار سختیست ولی قضاوت نکنیم..
قضاوت کار خداست🌱
گفتنم آرزویی داری زجهان..
گفتمش من وجهانم ب فدایش
شوم زائر و پا بوس بین الحرمش
اقام حسین🫀🌱
بیماری گفت دکتر بودن هم ارزوست..
گفتم در این سرا همه مهمانیم ..
در خاک من منم ،،،،تو تویی
اعمال خوب داشتن ارزوست
بعد مرگ کسی یادمان کند
من منم تو تویی ..
..
من همان گل خار داری بودم ک تاوان رفاقت با علف هرزی را دادم .. .
خورشید ب علف نور داد سبز شد
باران آب داد رشد کرد
خاک کود داد جوانه زد ..
گفتش رفیق در محفل دوستان چه زیبا میدرخشی ؟؟
گفت چون من بی خارم!!!!🌱ولی گویی...
گفتند ای گل تو ب جرم خار داشتن همیشه تنها،می مانی..
در میان گل های بی خار،گفتم با داشتن خار همیشه خاصم
چیدن من شجاعت میخواهد..
گل بی خار کنار علف های هرز فراوان است
خودش یک اصل از زندگی..
ب قلم المیرا پناهی درین کبود🌱🌹🌱
..
گفتند چرا از پیله تنهایی خود بیرون نمیایی..
گفتم در تنهایی خود مهمان دارم..
و مهمان حبیب خداست..
روا نیست غیر این باشد..
زندگیم سهل است..
جااانم را هم طلب کنی..
فدایت میکنم
مادرم🫀🌱
کاش میشد صدایت را ب اغوش گیرم..
هرگاه ک مادرمی گویی
دخترکم
زدم ب هر دری نشد اقاا.
اقام حسین در بزنم باز میکنی..
سفره دلم را پهن کنم ..
نگاهش میکنی،نظری ب حال دل پریشان میکنی..
گریه کنم زار بزنم نگاه ب این بنده می کنی..
صدات کنم بابا ،گره از کارم باز میکنی..
با دست های کوچکت دنیام و بزرگ تر کردی…
،،،،،پسرم