از شعر بی وزن من سبکبال می شود کودکی که در میان تمام حروف در دهانش میگذارد یک خط فاصله که تنها با چشمانش سخن بگوید تا شاید در کهکشان امید شهابی بغض شب را بشکند لالایی به خواب رفته را بیدار که وزیده شود روشنایی نور به شفای روشن...
پرواز در خیالِ تو چه زیباست . نسیمِ نامِ تو آرام میوزد، چو خوابِ روشنِ سحر . نگاهت صبحِ امید است و من، تو را چون آینه در خویش میبینم.