آغوشت گرم ترین سجده گاهیست که تمام آرزوهایم را یک جا به چشمانم حواله می کند ️️️
و مرا هیچ صدایی همانند ترانه نوای تو️ هوایی نمی کند...!
خوشتر از طرز نگاهت در جهان موجود نیست
گرمای لب های تو شبیه کرسی زمستانهای مادربزرگ ریشه جانم را گرما می بخشد...
رویای حضورت را به جهانی نمی فروشم تو شیرین ترین داستان برای گذران شبهای بلند زمستانی
و چه حالِ خوشایندیست بیدار شدن با بوسه هایی که طعمِ نابِ عشقِ تو می دهد وقتی به بالینم آمدی بوسه بارانم کن و بگذار چشمانم با لمسِ خورشیدِ نگاهِ تو به زندگی سلام بگویند ...
صبح یعنی یک غزل از جنس چشمان نگار صبح یعنی با تو سبزم روزگار من بهار صبح یعنی شعر چشمان تو را از بر شدن صبح یعنی در هوایت بیقرارم بیقرار
و در معراج آغوشت پر از حالِ خوشایندم...
لحظه ای با تو نشستن به جهان می ارزد
لیلای من باش و مرا مجنون خود کن مجنون لیلا بودنم را دوست دارم
من برای بودنم محتاج با تو بودنم
غیر تو گر بوسه زنم مرگ مرا یار شود
مبتلایت گشته ام درمان نما با بوسه ای