دل ببر با خنده هایت ، گل بریز از دامنت زندگی گل می دهد ،در لحظه ی خندیدنت گیسوانت قطعه ای ازتک نوازی های باد حسّ و حالی تازه می گیرد دلم از خرمنت دکمه ی پیراهنت را باز کن تا بشکفند غنچه های سر فرو برده به صحرای تنت...
من و «تؤ»ُ .. یک روز بارونی توی خیابان های همیشگی قدم های عاشقانه .. تُ از خودت بگویی و من بگویم که : دوستت دارم ..!!
دلتنگت که می شوم به سراغ شعر می روم تنها جایی که بی دغدغه می توانم بگویم دوستت دارم و ببوسمت و هیچ کس نداند که تو منظور عاشقانه های منی ... ای منظور تمام عاشقانه های من ! بی دلیل بی اجازه بی دغدغه ... ️️️
من و تؤُ ..️ یک روز بارونی توی خیابان های همیشگی قدم های عاشقانه .. تُ از خودت بگویی و من بگویم که : دوستت دارم ..!!
گرچه این فاصله ها، خاطره ها را نو کرد روز و شب یاد " تو " را در بغلم می گیرم
دوست دارم که پریشان بکنی مویت را دوست دارم که پریشان تو باشم، چه کنم ؟ کافر هر چه خدا باشم و مستی بکنم دوست دارم که مسلمان تو باشم چه کنم؟
دوست دارم که پریشان بکنی مویت را دوست دارم که پریشان تو باشم، چه کنم ؟