شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
مراقب تمام خاطرات خود باش، چرا که نمی توانی آنها را از بین ببری....
هرج و مرج، دوست من است....
آینده برای من، بخشی از گذشته است....
هیچ واژه افسرده ای وجود ندارد، تنها ذهن های افسرده وجود دارد....
هیچ چیز به پایداری تغییر وجود ندارد....
مردم به ندرت کاری که به آن باور دارند را انجام می دهند. آن ها کاری را انجام می دهند که آسان است، و بعد پشیمان می شوند....
تمام کاری که می توانم بکنم اینست که خودم باشم، هر چه که می خواهد باشد....
من اجازه می دهم که در رویاهایم باشی، اگر من در رویاهای تو باشم....
هیچ کس آزاد نیست، حتی پرنده ها هم به آسمان زنجیر شده اند....
پشت هر چیز زیبایی، نوعی رنج وجود دارد....
به تو ایمان دارماز پسِ اشک ها و لبخندهابه تو ایمان دارمحتی اگر باهم نباشیمبه تو ایمان دارمحتی در طلوعِ صبحی دیگر...
تو را باور دارم از میان اشک ها و خنده هاتو را باور دارم حتی اگر از هم دور باشیمتو را باور دارم حتی صبح روز بعدآه وقتی سپیده نزدیک می شودآه، این احساس هم چنان در قلبم استمگذار زیاد دور شوم،مرا پیش خود نگاه دارآنجا که همواره تازه می شومو آنچه را که امروز به من داده ایبا ارزش تر از آن است که بتوانم ادا کنممهم نیست دیگران چه می گویندمن تو را باور دارم...
-شمایی که همه بمبها را می سازیدشمایی که پشت دیوارها پنهان میشویدشمایی که پشت نیمکتها قایم میشویدفقط میخواهم بدانید ؛من آنسوی نقابهایتان را میبینم…...