هیج پروانه ای خبر از بهار ندارد سالهاست که این زمین برگهای زرد را می جود تا با، باران به دیوارهای شهر بکوبد حالا کلاغی که خط برف را می خواند با سکوت این شب سرد روی فراموشی برفها خط می کشد...