میان کلبه ی خود باغچه ای دارم باچند درخت بیدی خشکیده توتی پوسیده وسیبی کرم خورده بیدراهربهار رنگی سبز به تنش می کشم سیگاری دودمی کنم وفضاراعوض می کنم ردسیگار تامطبخ خانه می رسد... بهاالدین داودپور
بانوی روزهای زرد پاییزم! بیا برویم زیر درخت بید روسری ات را وا کن! بگذار باد خیال کند بهار آمده است به جهنم که از حسادت بمیرد بید!