وقت اذان وقت از آن می گویم ولاغیر
دلتنگی یعنی... اذان به افق چشم هایت
عاشقتم انقدر که شک ندارم ... جای اذان نام تو را در گوشم خوانده اند
در مسجد عشق رفته بودم به نماز گفتند اذان بگو من از آن گفتم
تو همان جرعه آبی که نشد وقت سحر بزنم لب به تو و زود اذان را گفتند .