متن سحر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سحر
تو چون ماه آمدی در این جهانم
که روشن می کند شب آسمانم
به عطرت باغی از گل ها بسازم
بگو شعری که بل بل را بسازم
بخوان بل بل تو از آواز قلبم
بگو امشب به یار دل تنگم
بگو دیگر بیا چشم انتظارم
تو را تنها ندارم در...
دوباره ساعت خانه به وقت بیداری
تمام ثانیه هایش قشنگ وتکراری
دوباره وقت سحروقت ربنای عشق
چه خوب میشود اکنون نماز بگذاری
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
سحر شد باز وچشمانم به در مانده است و بی خواب است
به دنبال تو میگردد دلم جاناچه غمگینست وبی تاب است..
زبس آتش زند ای جان به جانم شام دلتنگی
حوالی همین ساعت دلم دنبال مهتاب است
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
مثل باران بود چشمانش دعایش را بخوان
ربنای دستهایش ، «آتنا»یش را بخوان
قول داده با خودش هرگز نگوید درد را
معنی چشمانِ غمگین و صدایش را بخوان
سینه اش لبریز درد است و ندارد مرهمی
بین این فوج دروغین ، آشنایش را بخوان
بغض صد ساله گلو را تا...
دیده أم لختهٔ خون است و دلم تَنگِ سحر
گشته أم کلِّ جهان را پِیِ آهنگِ سحر
بابتِ معرفت و ذات و حیایش باید
تا دَمِ مرگ به سینه بزنم سنگِ سحر
دل ودینم به خدا گشته منور زِ رُخش
کُنجِ ویرانه شدم مرغِ شباهنگِ سحر
زندگانیِ نباتات همه درطلب...
مسجد، سر سحر خشکسالی دارد
دینم بی تو جای خالی دارد
من مانده ام و سوال سختی اینطور
ماه رمضان با تو چه حالی دارد؟
چند رباعی
تا چله نشین شب یلدا گشتیم
آئینه لحظه های فردا گشتیم
در بازی کودکانه ای غرق شدیم
آواره تر از سنگ چلیپا گشتیم
¤¤¤
سرگرم بهانه های فردا هستیم
دلبسته ی اما و اگر ها هستیم
ما گمشدگانیم که در کوچه مهر
جامانده ترین حرف الفبا هستیم
¤¤¤...
منم و عشق حسینی که محرّم دارد
مادری فاطمه و خواهر زینب دارد
سر که قابل نبُود جان بدهم در راهش
چون برادر نبُوَد این همه حیدر دارد
منم و شور علمداری عباس حسین(ع)
آن که می گفت برادر بشود نور دو عین
کُلُّنا عباس ماییم به زینب (س) سوگند...