پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
وقت اذان وقتاز آن می گویم ولاغیر...
خدایا بنویسم تو را می خوانی مرا ..خسته ام از انتظار..خود گفتی بخوان مرا تا اجابت کنم تو را..بخوان مرااااسالهاااست نوشته ام تو را بخوان مراخسته ام از انتظارنویسنده المیرا پناهی درین کبود...
صبرچشمان ما ب دستان پر امید توست.. پروردگارادست پر امیدت را ب چشمان منتظر نشسته در صبر بکش.صبر ما امید ب توست🌱نویسنده سرکار خانم المیرا پناهی درین کبود....
الهی ای داننده هر چیز و سازنده هر کار و دارنده هر کس، نه کس را با تو انبازی و نه کس را از تو بی نیازی. کار به حکمت می اندازی و به لطف می سازی، نه بیداد است و نه بازی. بار خدایا بنده را نه چون و چرا در کار تو دانشی و نه کسی را بر تو فرمایشی، سزاها همه تو ساختی و نواها همه تو ساختی. نه از کس به تو نه از تو به کس، همه از تو به تو، همه تویی و بس. خلایق فانی و حق یکتا به خود باقیست....
در دلت جاگیر شدن پایان تمام مناجات و شب زنده داری های من است :)- کتایون آتاکیشی زاده...
ماه کامل به تو خیره میشوم مناجات میکنمخدایا شکرت برای خودت خدایی چنین زیبا دارمتمام زیبایی آفرینش در تو توصیف میشودکاش همه تو رو شناخته بودن با تو بودن یعنی زندگی پر از عشق و آرامش دنیای پر از عشق و آرامش...
👌شعر دوبیتی مناجاتنمیدانم چه میخواهم خدایا چه میخواهم نمیدانم خدایانمیدانم بخواهم یا نخواهم تراخواهم تراخواهم خدایا✅شعراز:حسین صالحی...
👌شعر دوبیتی مناجاتخداوندا مریضان ر ا شفا دِه به هر دردی خداوندا دوا دِهندانیم ما صلاحِ کارِ ما چیست هر آنچه خیر میدانی به ما دِه✅شعراز:حسین صالحی...
👌مناجاتخدایا غیرِ تو یاری ندارمبجز تو من کس وکاری ندارممرا از درگهت بیرون مگردانبجز درگاهِ تو جایی ندارمشعراز:حسین صالحی...
👌مناجاتالهی مهربانی یادِ من ده کمی شیرین زبانی یادِ من بدهمرا ازعشقِ خود لبریز گردان دمی هم زندگانی یادِ من دهشعراز:حسین صالحی...
خدایا ؛به ﺭﺳﻢ ﺁﻥ ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎﯼ خیس زیر بارانبرای آخرین کوچ زمستانبه فانوسِ میان ظلمت شبدر مسیر خواب...مرا هم مثل باران ، با طراوت کن...ﻣﺮﺍ هم مثل فانوس ، روشنایی بخش...خدایا ؛ چون اقاقی های سرگردانِ پائیزان ،مرا بی تاب خود گردان...خدایا ؛مثل گلهای بهاریزیر بارانِ پر از عشق الهی...ﻭ ﭼﻮﻥ ﮔﻠﻬﺎﯼ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮکه ﺑﯽ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ در بغض اَندبه ﻣﺎ ﻫﻢ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺁﻣﻮﺯ...خدایا ؛ مثل ﺑﺎﺭﺍنی که می شوﯾَﺪﭘﺮ ﻣﺮﻏﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ راﺑﺸﻮﯼ ﺍﺯ دیده و کردار و...
حرفی با خدا...سلام خدا جون...حالت چطوره؟می بینی خدا جون،چقد آدم پروی ام من؟کم که میارم،حالم که خراب میشه، تازه تو رو یادم میاد...آره،بازم کم آوردم...بازم اومدم گلایه و شکایت کنم...هی من و بگم و تو فقط گوش کنی...خدا جون،ما آدما وقتی سراغ تو رو میگیریم،که دیگه امیدی نمونده باشه...بغض راه گلومون و بسته باشه و دلمون پر باشه از غم و غصه...خدا جون، تو که هیچ وقت گلایه نکردی...همیشه پای درد و دلای بنده های بی معرفتت نشستی و فقط گوش...
من دعا گوی توأم هر شب و شب می داند,؛ دل ما قبل تو، اینقدر مناجات نداشت!...
خدایا تو از همه چیز آگاهی و بر همه چیز خبیری، نه کلامی برای اقرار، نه هم برای انکار، آنچه که اعیان بود دیگر نیازی به بیان بود....
دوازدهم محرم ،روز پر کشیدنِ مردی است که در سالیان دراز، غم عظیم عاشورا را لابه لای بغض های مناجات، به آسمان هدیه کرده است ....
به راه دین از تن و از سر گذشتی/ز قاسم و عباس و اکبر گذشتیاگر چه در خون بودی آخرین ساعات/به زیر تیغ و نیزه کردی مناجاتمُجیب المضطر/چو لاله پرپر/شهید بی سر/غریب مادرحسین ِ مظلوم.....