تا چشم گذاشتم نشمردی و رفتی .
بر دارند گل های زیر پا
بی شعور است بال پرواز . گنجشک دل
بر سر شانه می رود تابوت آرزوهای کال
تراشیدم تا رنگ دهم به صفحه ی سیاه زندگی مداد رنگی
دچار یعنی دو پا داشتئه باشی اما برای رفتن این پا و آن پا کنی
تلخ شد طعم شیرین شعرهایم افتاد شکست فنجان سفید گل مشکی