متن فنجان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات فنجان
هر روز عصر
به امید در آغوش گرفتن دست هایت
قهوه را بهانه می کنم
و میان دنج ترین کافه ی شهر
قدم های فاصله ات را می شمارم
اما افسوس
همیشه فنجانم را تلخ سر می کشم
و دست هایم
انتظار را ملاقات می کنند
مجید رفیع زاد
هر روز عصر
کنار فنجان گرم می نشینم
به عشق قهوه ی چشمانت
آن را سر می کشم
و خاطرات با تو بودن را
مرور می کنم
ای کاش بودی
شیرینی فنجانم می شدی
مجید رفیع زاد
حال دلم خوب است ...
منم و یک فنجان چای
تکیه داده ام ...
به پشتیِ قدیمیِ قرمز اتاق ...
خوشم ...
از خنده های مادرم
که بوی خوش دست پختش
پیچیده در پستوی خانه ...
اندکی شعر سروده ام
از چشمان پر زرق و برق مادرم
چند خطی نوشته...