همه دنیایم شده چشمات تویی غنچه ای که پاسدار جوانی من است همه درد ها را بر دوش خود می گیری و آنها را با عشق خود پاک می کنی دلم تا حدودی می لرزد زمانی که به تو نگاه می کنم همه رنگین کمان های خوشبختی ام در چشمان...
توشدی عشق دلم...