همه دنیایم شده چشمات
تویی غنچه ای که پاسدار جوانی من است
همه درد ها را بر دوش خود می گیری
و آنها را با عشق خود پاک می کنی
دلم تا حدودی می لرزد
زمانی که به تو نگاه می کنم
همه رنگین کمان های خوشبختی ام
در چشمان تو برق می زنند
همه دنیایم شده چشمات
شعری که هرگز تمام نمی شود
شعری که همیشه می نویسم
و به همیشگی در دلم حفظ می کنم
همه دنیایم شده چشمات
تا همیشه با من بمانی
و از این عشقی که با تو یافتم
در کلام ها و شعرها یاد کنی.
ZibaMatn.IR